نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

قال رسول الله صلّ الله علیه و آله و سلّم:

بالتّعلیم أرسلت.

مرا فرستاده‏ ‏اند که معلم باشم.

 

منیه المرید، ص 106



:: برچسب‌ها: شغل , معلم , انبیاء ,
:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 13 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
رسول اللّه صل الله عليه و آله وسلم: شَرُّ الناسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ،و شَرٌّ مِن ذلك مَن باعَ آخِرَتَهُ بدنيا غَيرِهِ ( ميزان الحكمة ،ج5،ص495) بدترين مردم كسى است كه آخرتش را به دنيايش بفروشد و بدتر از او كسى است كه آخرت خود را براى دنياى ديگران بفروشد.

:: برچسب‌ها: آخرت , دنیا , مردم , بدترین ,
:: بازدید از این مطلب : 248
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 18 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
یکی از توصیه‌های مهم رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام بر حق همسایه و احترام به او می باشد؛ به طوری که حتی در آخرین ساعات عمر شریف خود بر این مساله مهم تاکید داشته‌اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفارشی مهم درباره همسایه فرمودند: هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد همسایه خود را آزار نمی‏‌رساند.(۱) امیرالمؤمنین علیه السلام نیز حتی در واپسین لحظات عمر مبارک خود این موضوع را به فرزندان خود و امت اسلامی توصیه کردند: خدا را، خدا را درباره همسایگانتان که آنان سفارش شده پیامبر شمایند. آن حضرت [صلی الله علیه و آله] پیوسته درباره همسایگان سفارش می‏‌کرد چندان که گمان بردیم آنها را ارث‏‌بَر قرار خواهد داد.(۲) در برخی روایات درباره اهمیت و ارزش احترام به همسایه سخن گفته شده است. حرمت همسایه همچون حرمت مادر است! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرمایند: حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الْإنسانِ کَحُرْمَةِ أُمِّه‌؛ احترام همسایه، مانند احترام مادر، بر انسان لازم است. (۳) همچنین امام صادق علیه السلام در ارتباط با فواید خوب بودن همسایه‌ها با هم فرمودند: حُسن همسایگی خانه‏‌ها را آباد و عمرها را زیاد می‏‌کند.(۴) منابع: ۱- کافی، ج۲، ص۶۶۷، ح۲٫ ۲- نهج‌البلاغه، نامه ۷۴٫ ۳- مکارم الأخلاق، ج۱، ص۲۷۴٫ ۴- کافی، ج۲، ص۶۶۷، ح۸٫

:: برچسب‌ها: همسایه، مادر،احترام،سفارش ,
:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 4 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
امام الكاظم علیه السلام : فَقَّهُوا فى دينَ اللّهِ، فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ، وَ السَّبَبُ اِلَى الْمَنازِلِ الرَفيعَةِ وَالرُّتَبِ الْجَليلَةِ فِى الدّينِ وَالدّنيا.( تحف العقول ، ص 302؛ بحارالا نوار، ج 10، ص 247، ح 13.) مسائل و احكام اعتقادى و عملى دين را فرا گيريد، چون كه شناخت احكام و معرفت نسبت به دستورات خداوند، كليد بينائى و بينش و انديشه مى باشد و موجب كمال عبادات و اعمال مى گردد؛ و راهي به سوى مقامات و منازل بلندمرتبه دنيا و آخرت است .

:: برچسب‌ها: فقه , احکام , شناخت , بصیرت ,
:: بازدید از این مطلب : 237
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 1 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ با عرض تسلیت فرارسیدن ایام عزاداری سیدالشهدا علیه السلام

:: برچسب‌ها: محرم , تسلیت , سلام ,
:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
مى‏دانيم كه جسم در روح، و روح در جسم تأثير مى‏گذارد. اندوه و غم امرى روانى است، امّا زخم معده و روده بجا مى‏گذارد. و ورزش امرى جسمانى است، امّا در روح و تمركز فكر و تقويت روان أثر دارد. يكى ديگر از عوامل سلامت روح، پاكى و پاكيزگى لباس است، كه روح را شاداب مى‏كند و اندوه را از او مى‏زدايد . حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نسبت به اين مسأله فرمود: اَلنَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ يُذْهِبُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ؛ پاكيزگى در لباس، غم و اندوه را مى‏زدايد. [1] پی نوشت : [1] . فروع كافى، ج ،6 ص 444، و وسائل الشيعه، ج ،5 ص 14 به نقل از الگوهاى رفتارى، جلد 14 امام على (ع) و بهداشت و درمان، محمد دشتی.

:: برچسب‌ها: پاکیزگی , لباس , سلامت , روان ,
:: بازدید از این مطلب : 245
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
شیخ رجبعلی خیاط به لطف خدا دارای چشم برزخی شد و با عالم معنا در ارتباط بود. او این موهبت را به خاطر چشم پوشی از ارتباط با یک دختر جوان و زیبا در ایام جوانی می داند که با وجود زمینه مناسب برای گناه به خاطر خدا از آن لذت به ظاهر شیرین می گذرد. یکی از همراهان شیخ رجبعلی خیاط گفت: روزی با تاکسی از میدان سپاه پائین می‌آمدم، دیدم خانمی بلند بالا با چادر و خیلی خوش تیپ ایستاده، صورتم را برگرداندم و پس از استغفار، او را سوار کردم و به مقصد رساندم. روز بعد خدمت شیخ رسیدم-گویا داستان را از نزدیک مشاهده کرده باشد- گفت: آن خانم بلند بالا که بود که نگاه کردی و صورتت را برگرداندی و استغفار کردی؟ خداوند تبارک و تعالی یک قصر برایت در بهشت ذخیره کرده و یک حوری شبیه همان. حالات این عارف را در کتاب کیمیای محبت بخوانید. [1] پی نوشت : [1]. رک: کیمیای محبت، محمد محمدی ری­شهری، نشر دارالحدیث، قم. رک، احکام کار، محمدعلی و محمدحسین قدیری، ص214

:: برچسب‌ها: شیخ رجبعلی خیاط , نگاه نامشروع , بهشت ,
:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 2 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
امام حسن عسكري علیه السلام : اتَّقُوا الله و کُونُوا زيناً ولا تَکُونُوا شِينا، جَرُّوا إلينا کُلَّ مَودَّة، و ادفَعُوا عَّنا کُلَّ قَبِيح از خدا پروا نماييد و زينت ما باشيد نه مايه ملامت ما. همه ي دوستي ها را به سوي ما جذب کنيد و هر زشتي را از ما دور نماييد. (تحف العقول، ص 518)

:: برچسب‌ها: زینت , ملامت , دورکردن زشتی از ائمه ,
:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

امام علي علیه السلام  

دَارِ النّاسَ تَستَمتِعْ بِإخائهِم ،

و القَهُم بِالبِشرِ تَمُتْ أضْغانُهُم . 

 با مردم مدارا كن، تا از برادرى آنان بهره مند شوى و

با روى خوش با آنان برخورد كن، تا كينه هايشان بميرد

 

( غررالحكم،5129)
 



:: برچسب‌ها: مدارا , مردم , خوش خلقی , برادری , کینه ,
:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی


بي‌شک تأسي به سيره و سنت آن حضرت براساس آيه‌‌کريمه

«و لکم في رسول‌الله اسوه حسنه»

و از جمله آنچه در اين مطلب به آن اشاره شده،

راهگشاي مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
۱-هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت

۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد.

۳-نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.

۴-هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.

۵-وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد.

۶-با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است.

۷-هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.

۸-هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.

۹-چون اشاره مي کرد با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو.

۱۰-سکوتي طولاني داشت و تا نياز نمي شد لب به سخن نمي گشود.

۱۱-هرگاه با کسي، هم صحبت مي شد به سخنان او خوب گوش فرا مي داد.

۱۲-چون با کسي سخن مي گفت کاملا برمي گشت و رو به او مي نشست.

۱۳-با هرکه مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آن حضرت برنمي خاست.

۱۴-در مجلسي نمي نشست و برنمي خاست مگر با ياد خدا.

۱۵-هنگام ورود به مجلسي در آخر و نزديک درب مي نشست نه در صدر آن.

۱۶-در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمي داد و از آن نهي مي کرد.

۱۷-هرگز در حضور مردم تکيه نمي زد.

۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

۱۹-اگر در محضر او چيزي رخ مي داد که ناپسند وي بود ناديده مي گرفت.

۲۰-اگر از کسي خطايي صادر مي گشت آن را نقل نمي کرد.

۲۱-کسي را بر لغزش و خطاي در سخن مواخذه نمي کرد.

۲۲-هرگز با کسي جدل و منازعه نمي کرد.

۲۳-هرگز سخن کسي را قطع نمي کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگويد.

۲۴-پاسخ به سوالي را چند مرتبه تکرار مي کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

۲۵-چون سخن ناصواب از کسي مي شنيد. نمي فرمودـ« چرا فلاني چنين گفت»

بلکه مي فرمود « بعضي مردم را چه مي شود که چنين مي گويند؟»

۲۶-با فقرا زياد نشست و برخاست مي کرد و با آنان هم غذا مي شد.

۲۷-دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت.

۲۸-هديه را قبول مي کرد اگرچه به اندازه يک جرعه شير بود.

۲۹-بيش از همه صله رحم به جا مي آورد.

۳۰-به خويشاوندان خود احسان مي کرد بي آنکه آنان را بر ديگران برتري دهد.

۳۱-کار نيک را تحسين و تشويق مي فرمود و کار بد را تقبيح مي نمود و از آن نهي مي کرد.

۳۲-آنچه موجب صلاح دين و دنياي مردم بود به آنان مي فرمود

و مکرر مي‌گفت هرآنچه حاضران از من مي شنوند به غايبان برسانند.

۳۳-هرکه عذر مي آورد عذر او را قبول مي کرد.

۳۴-هرگز کسي را حقير نمي شمرد.

۳۵-هرگز کسي را دشنام نداد و يا به لقب هاي بد نخواند.

۳۶-هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد.

۳۷-هرگز عيب مردم را جستجو نمي کرد.

۳۸-از شر مردم برحذر بود ولي از آنان کناره نمي گرفت و با همه خوشخو بود.

۳۹-هرگز مذمت مردم را نمي کرد و بسيار مدح آنان نمي گفت.

۴۰-بر جسارت ديگران صبر مي فرمود و بدي را به نيکي جزا مي داد.

۴۱-از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.

۴۲-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.

۴۳-اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد.

۴۴-با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود.

۴۵-در جمع يارانش دايره وار مي نشست

و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد

نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.

۴۶-ميان يارانش انس و الفت برقرار مي کرد.

۴۷-وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.

۴۸-هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد به دست خودش مي داد و به کسي حواله نمي کرد.

۴۹-اگر در حال نماز بود و کسي پيش او مي آمد نمازش را کوتاه مي کرد.

۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکي گريه مي کرد نمازش را کوتاه مي کرد.

۵۱-عزيزترين افراد نزد او کسي بود که خيرش بيشتر به ديگران مي رسيد.

۵۲-احدي از محضر او نا اميد نبود

و مي فرمود « برسانيد به من حاجت کسي را که نمي تواند حاجتش را به من برساند.»

۵۳-هرگاه کسي از او حاجتي مي خواست اگر مقدور بود روا مي فرمود

و گرنه با سخني خوش و با وعده اي نيکو او را راضي مي کرد.

۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسي نداد مگر آنکه براي معصيت باشد.

۵۵-پيران را بسيار اکرام مي کرد و با کودکان بسيار مهربان بود.

۵۶-غريبان را خيلي مراعات مي کرد.

۵۷-با نيکي به شروران، دل آنان را به دست مي آورد و مجذوب خود مي کرد.

۵۸-همواره متبسم بود و در عين حال خوف زيادي از خدا بردل داشت .

۵۹-چون شاد مي شد چشم ها را بر هم مي گذاشت و خيلي اظهار فرح نمي کرد.

۶۰-اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و صدايش به خنده بلند نمي شد .

۶۱-مزاح مي کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمي زد.

۶۲-نام بد را تغيير مي داد و به جاي آن نام نيک مي گذاشت.

۶۳-بردباري اش همواره بر خشم او سبقت مي گرفت.

۶۴-از براي فوت دنيا ناراحت نمي شد و يا به خشم نمي آمد.

۶۵-از براي خدا آنچنان به خشم مي آمد که ديگر کسي او را نمي شناخت

۶۶-هرگز براي خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حريم حق شکسته شود.

۶۷-هيچ خصلتي نزد آن حضرت منفورتر از دروغگويي نبود.

۶۸-در حال خشنودي و نا خشنودي جز ياد حق بر زبان نداشت.

۶۹-هرگز درهم و ديناري نزد خود پس انداز نکرد .

۷۰-در خوراک و پوشاک چيزي زيادتر از خدمتکارانش نداشت.

۷۱-روي خاک مي نشست و روي خاک غذا مي خورد.

۷۲- روي زمين مي خوابيد.

۷۳-کفش و لباس را خودش وصله مي کرد.

۷۴-با دست خودش شير مي دوشيد و پاي شتر ش را خودش مي بست.

۷۵-هر مرکبي برايش مهيا بود سوار مي شد و برايش فرقي نمي کرد.

۷۶-هرجا مي رفت عبايي که داشت به عنوان زير انداز خود استفاده مي کرد.

۷۷-اکثر جامه هاي آن حضرت سفيد بود.

۷۸-چون جامه نو مي پوشيد جامه قبلي خود را به فقيري مي بخشيد.

۷۹-جامه فاخري که داشت مخصوص روز جمعه بود.

۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشيدن هميشه از سمت راست آغاز مي کرد.

۸۱-ژوليده مو بودن را کراهت مي دانست.

۸۲-هميشه خوشبو بود و بيشترين مخارج آن حضرت براي خريدن عطر بود.

۸۳-هميشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک مي زد.

۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسايش و آرامش خود را در نماز مي يافت.

۸۵-ايام سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه مي داشت.

۸۶-هرگز نعمتي را مذمت نکرد.

۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ مي شمرد.

۸۸-هرگز از غذايي تعريف نکرد يا از غذايي بد نگفت.

۸۹-موقع غذا هرچه حاضر مي کردند ميل مي فرمود.

۹۰-در سر سفره از جلوي خود غذا تناول مي فرمود.

۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر مي شد و از همه ديرتر دست مي کشيد.

۹۲-تا گرسنه نمي شد غذا ميل نمي کرد و قبل از سير شدن منصرف مي شد.

۹۳-معده اش هيچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.

۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمي خورد.

۹۶-بعد از غذا دستها را مي شست و روي خود مي کشيد.

۹۷-وقت آشاميدن سه جرعه آب مي نوشيد؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

۹۸-از دوشيزگان پرده نشين با حياتر بود.

۹۹-چون مي خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه مي خواست.

۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسيم مي کرد:

بخشي براي خدا، .

بخشي براي خانواده

و بخشي براي خودش بود

و وقت خودش را نيز با مردم قسمت مي کرد.

منابع: کتاب «منتهي الآمال» محدث قمي و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسي 



:: برچسب‌ها: خصلت , رفتار , پیامبر , الگو ,
:: بازدید از این مطلب : 275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 17 خرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

امام جعفر الصادق علیه السلام:   

يَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ انْ يَكُونَ فيهِ ثَمان خِصال :

وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ،

صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلا،

شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخا،

قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللّهُ،

لا يَظْلِمُ الاْ عْدا،

وَ لا يَتَحامَلُ لِلاْ صْدِقا،

بَدَنُهُ مِنْهُ فى تَعِبٌ،

وَ النّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ.

 (اصول كافى ،ج 2، ص 47، ح 1، ص 230، ح 2؛ نزهة النّاظر حلوانى ، ص 120، ح 70. )
 سزاوار است كه هر شخص مؤمن در بردارنده هشت خصلت باشد:

هنگام فتنه ها و آشوب ها باوقار و آرام ،

 هنگام بلاها و آزمايش ها بردبار و صبور،

هنگام رفاه و آسايش شكرگزار،

 به آنچه خداوند روزيش گردانده قانع باشد.

 دشمنان و مخالفان را مورد ظلم و اذيّت قرار ندهد،

 بر دوستان برنامه اى را تحميل ننمايد،

جسمش خسته ؛

ولى ديگران از او راحت و از هر جهت در آسايش باشند



:: برچسب‌ها: مؤمن , فتنه , بلا , رفاه , قانع , ظلم , صبور , ,
:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 خرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 درباره كيفيت صلوات بر پيامبر(ص )

در روايات بي شماري كه از منابع اهل سنت و اهل بيت (ع ) رسيده ,

 صريحا" آمده است كه آل محمد(ص ) را به هنگام صلوات بر محمد بيفزاييد.

از جمله :

از كعب بن عجره نقل شده است كه مردي خدمت پيامبر(ص ) عرض كرد:

((اما السلام عليك فقد علمنا فكيف الصلاه عليك قال (ص ) قل

 اللهم صل علي محمد(ص ) و علي آل محمد(ص )

كما صليت علي ابراهيم انك حميد مجيد.

 اللهم بارك علي محمد و علي آل محمد(ص )

كما باركت علي ابراهيم انك حميد مجيد)).

امام زمان (عج ) هم از آل محمد(ص ) است .

 

 

 



:: برچسب‌ها: کیفیت صلوات , آل محمد , ,
:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 3 خرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

مقام حضرت علي علیه السلام در پيشگاه خداوند   
رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم به جابربن عبدالله انصاري فرمود:

« علي در پيشگاه خداوند جايگاه والا و پاداش هاي فراواني دارد

که به هيچکدام از فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل چنين مقام و پاداشي نداده است.

دوستي با علي بر هر مسلماني واجب است،

زيرا او تقسيم کننده بهشت و دوزخ است

و هيچکس حق عبور از صراط را جز با بيزاري جستن از دشمنان او ندارد.»

 

بحارالانوار، ج 35، ص 106 ------ فضائل



:: برچسب‌ها: علی علیه السلام , رسول خداصل الله علیه و آله و سلم , جابر بن عبدالله انصاری , صراط , دوزخ ,
:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

  ليلة الرّغائب: اوّلين شب جمعه ماه رجب را  ليلة الرّغائب گويند;

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در روايتى كه فضيلت ماه رجب را بيان مى كرد فرمود:

«از اوّلين شب جمعه ماه رجب غافل نشويد كه فرشتگان آن را «ليلة الرّغائب» ناميدند».
آنگاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اعمالى را براى آن شب به اين كيفيّت بيان فرمود:

«روز پنج شنبه اوّل ماه را روزه مى گيرى،

چون شب جمعه فرا رسيد،

ميان نماز مغرب و عشا دوازده ركعت نماز مى گذارى (هر دو ركعت به يك سلام) و

در هر ركعت از آن، يك مرتبه سوره «حمد»

و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو الله احد» را مى خوانى;

پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مى گويى:

«أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَ عَلى آلِهِ»

آنگاه به سجده مى روى و هفتاد بار مى گويى:

«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ» سپس

سر از سجده برمى دارى و هفتاد بار مى گويي:

«رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّكَ أنْتَ العَلِىُّ الاْعْظَمُ»

بار ديگر نيز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گويى:

«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ»

آنگاه حاجت خود را مى طلبى كه ان شاءالله برآورده خواهد شد.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در فضيلت اين اعمال فرمود: «كسى كه چنين نمازى را بخواند، خداوند همه گناهانش را بيامرزد... و در قيامت درباره هفتصد تن از خاندانش شفاعت مى كند، و چون شب اوّل قبر فرا رسد، خداوند پاداش اين نماز را به نيكوترين چهره، با رويى گشاده و درخشان و زبانى فصيح و گويا، به سوى قبر او مى فرستد، آن چهره نيكو به وى گويد: «اى حبيب من! بر تو بشارت باد! كه از هر شدّت و سختى نجات يافتى» از آن چهره نورانى مى پرسد: «تو كيستى؟ من تاكنون چهره اى از تو زيباتر نديده ام و بويى از بويت خوشتر به مشامم نرسيده؟!»
آن چهره نيكو پاسخ دهد: «اى حبيب من! من پاداش آن نمازى هستم كه تو در فلان شهر، فلان ماه و در فلان سال به جا آورده اى; من امشب به نزد تو آمدم، تا حقّت را ادا كنم و مونس تنهايى تو باشم و وحشت را از تو مرتفع سازم (و همواره در كنارت بمانم) تا زمانى كه همگى در روز رستاخيز برخيزند و در عرصه قيامت بر سرت سايه بيفكنم. (خلاصه هيچ زمانى پاداش اين كار نيك از تو قطع نخواهد شد)».

بحارالانوار، جلد 104، صفحه 125

 



:: برچسب‌ها: ليله الرغائب , رجب , پنج شنبه , نماز ,
:: بازدید از این مطلب : 281
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 آيه شماره 148  از سوره مبارکه نساء
لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا

خداوند، آشكار كردن گفتار بد را دوست نمى‏دارد،

مگر از كسى كه به او ستم شده باشد و خداوند، شنواى داناست.
افشاى عيوب مردم، به هر نحو باشد حرام است.

(با شعر، طنز، تصريح، تلويح، حكايت، شكايت و ...)

«لايحب الله الجهر بالسوء من القول»
نشانه‏ى جامعه اسلامى آن است كه مظلوم بتواند با آزادى كامل، عليه ظالم فرياد بزند.

«الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم»
غيبت مظلوم از ظالم جايز است.

«الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم»
تنها مظلوم، اجازه‏ى غيبت از ظالم را دارد،

آن هم در مورد ظلم او، نه عيوب ديگرش. «الاّ من ظُلم»
در موارد جواز افشاى عيوب، از مرز حقّ تجاوز نكنيد،

چون خداوند شنوا و داناست. «سميعاً عليماً»



:: برچسب‌ها: ظلم , غیبت , افشا , حق , گفتار بد , ,
:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 20 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

امام سجاد السلام 

وَ أَمّا حَقّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ فَالتّعْظِيمُ لَهُ وَ التّوْقِيرُ لِمَجْلِسِهِ وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهِ وَ الْإِقْبَالُ عَلَيْهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ عَلَى نَفْسِكَ فِيمَا لَا غِنَى بِكَ عَنْهُ مِنَ الْعِلْمِ بِأَنْ تُفَرّغَ لَهُ عَقْلَكَ وَ تُحَضّرَهُ فَهْمَكَ وَ تُزَكّيَ لَهُ قَلْبَكَ وَ تُجَلّيَ لَهُ بَصَرَكَ بِتَرْكِ اللّذّاتِ وَ نَقْصِ الشّهَوَاتِ وَ أَنْ تَعْلَمَ أَنّكَ فِيمَا أَلْقَى إِلَيْكَ رَسُولُهُ إِلَى مَنْ لَقِيَكَ مِنْ أَهْلِ الْجَهْلِ فَلَزِمَكَ حُسْنُ التّأْدِيَةِ عَنْهُ إِلَيْهِمْ وَ لَا تَخُنْهُ فِي تَأْدِيَةِ رِسَالَتِهِ وَ الْقِيَامِ بِهَا عَنْهُ إِذَا تَقَلّدْتَهَا وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ (رساله حقوق امام سجاد (ع) – حق آموزگار)
 و اما حق استاد علم‏آموزت بزرگداشت اوست و حفظ احترام مجلس او و نيك گوش دادن به گفتارش و توجه به او و يارى دادن وى به سود خودت تا بتواند دانشى را كه نياز دارى به تو بياموزد، بدين گونه كه ذهن خود را كاملا مصروف او سازى و فهمت را به او پردازى و پاكدلانه به او دل دهى و چشمت را به روشنى تمام ، با ترك لذتها و كاهش شهوتها (و آرزوهايى غير از تحصيل دانش) بر او دوزى. و اينكه بدانى در هر چه به تو آموزد بايد فرستاده او باشى كه آن را به نادانان برسانى و بر توست كه اين رسالت را از جانب او به بهترين گونه‏اى به آنان برسانى و در اداى رسالتش به وى خيانت نكنى و چون آن (رسالت) را بر عهده گرفتى به نيابت او بپردازى. و لا حول و لا قوه الا بالله.



:: برچسب‌ها: حق معلم , استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 302
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

امام الكاظم علیه السلام:  

إنَّ اللّهَ لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوّامَ، إنَّ اللّهَ لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفارِغَ

 همانا خداوند دشمن دارد آن بنده اى را كه زياد بخوابد،

و دشمن دارد آن بنده اى را كه بيكار باشد

 

منبع :(وسائل الشيعه ، ج 17، ص 58 ،ح 4.)



:: برچسب‌ها: پرخوابی , بیکاری , نوّام , دشمن خدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 31 فروردين 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

رسول اللّه صلّ الله عليه وآله :   

مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخيهِ كانَ لَهُ حِجابا مِنَ النّارِ .

هر كه از آبروى برادر خود دفاع كند،

 اين كار حجابى ميان او و آتش باشد

 

منبع:( ميزان الحكمه، ج 7 ، ص137).



:: برچسب‌ها: دفاع , آبرو , حجاب , آتش , برادرمومن ,
:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 فروردين 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

حضرت آیت الله بهجت (ره) می فرمایند:
- ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد.

- قرب مراتبی دارد و بالاترین آن لقاء است و هر مرتبه از مراتب قرب را مقربی است که بالاترین آن نماز است.

- اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذت هایی را ببرد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی رفتند.

- معیار اصلی نماز است. این نماز بالاترین ذکر است. شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است. حال برخی به دنبال ذکرهای ویژه ای می گردند که کسی نشنیده باشد.

- اگر در همان الله اکبر شخص متوجه باشد که دارد چه کار می کند دیگر لازم نیست که تا آخر نماز خیلی زحمت بکشد.

- آن مقدار از نماز که دست خودتان است توجه کنید، بقیه نماز را خدا خودش درست می کند.

منبع: خانه خوبان، ش۴۲، ص۲۵.



:: برچسب‌ها: معیاراصلی , نماز اول وقت , بالاترین ذکر ,
:: بازدید از این مطلب : 301
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 فروردين 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 

بسم الله الرحمن الرحيم

هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله عليها) بنت رسول الله(صلي الله عليه و آله)اوصت و هي تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلي الله عليه و آله) عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لاريب فيها وان الله يبعث من في القبور يا علي! انا فاطمة(سلام الله عليها) بنت محمد(صلي الله عليه و آله) زوجني الله منك لاكون لك في الدنيا و الآخرة انت أولي بي من غيري حنطني غسلني كفني باليل و صل علي و ادفني باليل و لا تعلم احدا و استودعك الله و اقرء عليولدي السلام الي يوم القيامة

پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت كرده‏ام و لحظه به لحظه بهزمان دیدار پدر بزرگوارم نزدیك‏تر مى‏شوم، اكنون تو را به انجام خواسته‏هایى كه دردل دارم سفارش مى‏كنم.
امام علی(‏علیهالسلام) به او فرمود: دخت رسول خدا(صلى الله علیه و آله)! هر چه دوست دارى سفارش ‏كن
امام‏ بر بالین زهرانشست و از افراد حاضر در خانه خواست خارج شوند و سپس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) لببه سخن گشود و عرضه داشت:
پسر عمو! بر این باورم از آن زمان كه زندگى خود رابا تو آغاز كردم، در خانه‏ات دروغ نگفتم و به تو خیانت نورزیدم و از اطاعتت سر برنتافتم؟
امام فرمود:
حاشا! از چنین چیزى فاطمه جان! تو به عظمتِ خداوند آگاه‏تر و فردى نكوكارتر و پروا پیشه‏تر و گرامى‏تر و ترس و بیم تو از خدابیشتر از آن است كه من تو را بر نافرمانى‏ات مورد نكوهش قرار دهم. جدایى و از دستدادنت برایم بس دشوار است، ولى راه گریزى از آن نیست، به خدا سوگند! با رفتنت مصیبت جانسوز رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را یك بار دیگر برایم تازه كردى، بارِ جدایى و رحلتِ تو فوقالعاده سنگین است، همه از خداییم و به سوى خدا باز مى‏گردیم، مصیبت و فراق تو آنقدر اندوهبار است كه سخت‏تر و دردناك‏تر و رنجآورتر و غم‏انگیزتر ازآن وجود ندارد! مصیبتى است كه عزا و مصیبتى فراتر از آن نمى‏توان سراغ داشت.
اجازه ندهى هیچ یك از افرادى كه در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‏ام حاضر شوند. سپس لحظاتى هر دو گریستند و امام‏ سر مبارك فاطمه‏(علیهاالسلام) را بر سینه نهاد و آنگاه فرمود:
هرگونه وصیتى مى‏خواهى به من سفارش كن، به وصیّت‏هایت مو به مو عمل خواهم  كرد و هر چه رابه من فرمان داده‏اى به انجام مى‏رسانم، و فرمان تو را بر كار خود ترجیح مى‏دهم.
زهراى مرضیه‏(علیهاالسلام) عرضه داشت:
پسر عمو! خداوند ازناحیه من به تو پاداش خیر عنایت كند، نخستین وصیّتم این است كه پس از من زنى را به ازدواج خویش درآورى... زیرا مردان بدون زن نمى‏توانند ادامه زندگى دهند.
وسپس معروض داشت:
سفارش بعدى‏ام این است كه اجازه ندهى هیچ یك از افرادى كه در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‏ام حاضرشوند، زیرا آنان دشمنانِ خدا ورسولند و رخصت ندهى هیچ كدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‏ام نماز بگزارند وشبانگاه، آن زمان كه دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‏ها به خواب رفت، مرا به خاك بسپار. (1)
ابن عباس وصیت نوشته شده‏اى را از آن مخدّره روایت كرده كه در آن آمده است:
این وصیت فاطمه دخت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است و گواهى مى‏دهد معبودى جز خداى یكتا نیست و محمد(صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست،بهشت و جهنّم حق است و روز قیامت بى تردید فرا خواهد رسید و خداوند در آن روزمردگان را از قبرها برمى‏انگیزاند و زنده مى‏كند. على جان! من فاطمه دختر محمدم،خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت از افتخار همسرى‏ات برخوردارباشم، تو از دیگران به من سزاوارترى، مرا شبانه حنوط نما و غسل بده و كفن كن و برجنازه‏ام نماز بگزار و در تاریكى شب به خاكم بسپار، و هیچ كس را خبر نكن، تو را به خدا مى‏سپارم و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم درود و سلام مى‏فرستم.(2)
پینوشتها:
1
-روضة الواعظین، 151/ 1.

2-بحار الانوار،ج 43، ص 214.
 


:: برچسب‌ها: وصیت , فاطمه زهرا , علی , ,
:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 فروردين 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی


قال الصادق علیه السلام:
انّ للّه حرماً و هو مكه ألاانَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا و ان لامیرالمؤمنین علیه السلامحرماً و هو الكوفه الا و انَّ قم الكوفة الضغیرة ألا ان للجنة ثمانیهابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسىعلیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة با جمعهم؛ خداوند حرمى دارد كه مكه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على علیه السلام حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از هشت در بهشت سه در آن به قم باز مى‌شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى‌رود كه اسمش فاطمه دخترموسى علیه السلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى‌شوند.
یكسال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه سلام الله علیها به شوق دیدار برادر وادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده‌اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى‌شد. این جا بود كه آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب سلام الله علیها پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى‌رساندند و مخالفت خود و اهل‌بیت علیهم السلام را با حكومت حیله‌گربنى‌عباس اظهار مى‌كرد.
عن سعد عن الرضا علیه السلام قال:
یا سعد من زارها فله الجنةثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا علیه السلام: عن سعدبن سعد قال: سالتاباالحسن الرضا علیه السلام عن فاطمه بنت موسى بن جعفر علیه السلام فقال:
من زارها فله الجنة.
امام رضا علیه السلام فرمود: كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زیارت كند پاداش او بهشت است .
عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:
من زار قبر عمتى بقم فله الجنة .(1)
امام جواد علیه السلام: كسى كه عمه‌ام را در قم زیارت كند پاداش او بهشت است .
امام صادق علیه السلام:
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة.(2)
امام صادق علیه السلام: كسى كه آن حضرت را زیارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد بهشت پاداش اوست .
امام صادق علیه السلام:
«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم»(3
) ؛ آگاه باشید كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است .

جایگاه حضرت معصومه سلام الله علیها
لقب «معصومه» را امام رضا علیه السلام به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روایتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى»(4) ؛ «هر كس معصومه را در قم زیارت كند، مانند كسى است كه مرا زیارت كرده است.»
این لقب، كه از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.

امام رضا علیه السلام در روایتى دیگر مى‌فرماید:
هر كس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت كند كه ثواب زیارت مرا در مى‌یابد.(5)
دیگر حضرت معصومه سلام الله علیها «كریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یكى ازبزرگان، از سوى اهل‌بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اینرؤیاى صادقانه بدین شرح است :
مرحوم آیة اللّه سیّدمحمودمرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیة اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیارعلاقه‌مند بود كه محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت كرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر علیه السلام و یا امام صادق علیه السلام مشرّف شد.

امام به ایشان فرمودند:
«عَلَیْكَ بِكَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ»؛ یعنى به دامان كریمه اهل بیت چنگ بزن.
ایشان به گمان این كه منظورامام علیه السلامحضرت زهرا سلام الله علیها است، عرض كرد: «قربانت گردم،من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتربه زیارتش مشرّف شوم.» امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دلیل مصالحى، خداوند مى‌خواهد محل قبر شریف حضرت زهراسلام الله علیها پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه سلام الله علیهارا تجلّى‌گاه قبر شریف حضرت زهرا سلام الله علیهاقرار داده است. اگر قراربود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوندهمان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیها داده است.» مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفربربندد و به قصد زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها رهسپار ایران شود. وىبى‌درنگ آماده سفر شد و همراه خانواده‌اش نجف اشرف را به قصد زیارت كریمه اهل‌بیت ترك كرد.(6)

پی‌نوشت‌ها:
1- كامل الزیارة.
2- بحارالانوار، ج 48، ص 307.
3- بحارالانوار، ج 60 ص 216.
4- ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68، به نقل از كریمه اهل‌بیت، ص 32.
5- زبدة التصانیف، ج 6، ص 159، به نقل از كریمه اهل بیت، ص 3.
6-کریمه اهل‌بیت، ص



:: برچسب‌ها: قم , فاطمه , معصومه , شهادت , بهشت , مرعشی نجفی , امام صادق , امام کاظم , امام رضا ,
:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
فرمودند : بر چهار اصل:
1. دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد، پس آرام شدم؛
2. و دانستم که خدا مرا می‌بیند، پس حیا کردم؛
3. و دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد، پس تلاش کردم؛
4. و دانستم که پایان کارم مرگ است، پس مهیا شدم.

بحار الانوار، ج 75، ص 228؛
مستدرک الوسائل، ج 12، ص 172.

 



:: برچسب‌ها: زندگی , اصول , رزق , حیا , مرگ , تلاش ,
:: بازدید از این مطلب : 203
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :

يكى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!

شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
به آسمان رود و كار آفتاب كند .

پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!

بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
به آسمان رود و كار آفتاب كند




پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
به آسمان رود و كار آفتاب كند

فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .


مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟

گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .

هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .

آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .

چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود ،
 پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .

طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟

راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند

طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .

راجه سجده شكر كرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند

به آسمان رود و كار آفتاب كند



 



:: برچسب‌ها: ذره , طلبه , هند , نجف , امیرالمومنین علیه السلام , آسمان , نذر , ,
:: بازدید از این مطلب : 198
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم


گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!



گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله



گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟



براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…



دیدم حالتش عوض شده



بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه



گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره



از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

منبع: gole-leila



:: برچسب‌ها: امام زمان , حجاب , دل , چادر , معشوقه , ظاهر ,
:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 13 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

علامه سید ابراهیم زنجانی در کشکول خود آورده است،

برای برآورده شدن حوائج مهم و شفای بیمار،

چهل و یک مرتبه باید خوانده شود:

اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ

أسئلُکَ بِحَقِّ روُحِ عَلِی بنِ اَبی طالِبٍ

أَلَّذی لَم یَکفُر بِاللّهِ طَرفَةَ عَینٍ أَبَدَاً

أَن تَقضِی حاجَتی

 

منبع:رضی رضوی.سیدمحمد.تحفه رضوی. ص155



:: برچسب‌ها: شفا , کشکول , علی بن ابیطالب , سید ابراهیم زنجانی , 41مرتبه ,
:: بازدید از این مطلب : 207
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

مرحوم آیت الله آخوند می فرماید:

برای برطرف شدن گرفتاری ها و ناملایمات و

 حوادث ناگوار و برآورده شدن حوائج،

توسل به حضرت زهرا سلامِ الله علیها پیدا کنید

و پانصدو سی مرتبه این دعا را بخوانید.

اَللّهُمَّ بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها

بِعَدَد ما اَحاطَ بِه عِلمُک

 

منبع:قنبری.محمد.همچو سلمان.ص122



:: برچسب‌ها: آخوند , حوادث , حوائج , حضرت زهرا , علم , فاطمه , توسل , ابیها , بنیها , بعلها ,
:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی
 

11 محرم :

  • صبح ، عمر سعد بر کشته های لشگر خود نماز خوانده و دستور داد به خاک سپردند .
  • بعد از ظهر ، بدستور عمرسعد ، باقیمانده کاروان حسین (ع) را از قتلگاه و از کنار بدن امام (ع) و دیگر شهیدان عبور داده و با این شکنجه روحی ، بسوی کوفه روانه کردند .
  • توسط مردان قبیله اسد ، دفن بدن بی سر شهیدان شروع شد .
  • سر امام (ع) را پیش ابن زیاد بردند .
  • کاروان اسرا را در بیرون کوفه اسکان موقت دادند .

12محرم :

  • جارچیان حکومت ، کوفیان را فرا مى خوانند تا از اسیران جنگى خویش دیدار کنند!
  • کوفیان هم ، بى شرمانه آمدند . آمدند براى تماشا!
  • امام سجاد (ع ) از خیمه ها خارج مى شود ، وقتی هلهله و شادی و سنگ پرانی مردم را دید فرصت را غنیمت شمرد و به سخنرانی افشاگرانه خود پرداخت :

" هان، ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامه هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ .... وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید . به چه رویی به رسول (ص) خواهید نگریست؟ "

  • ارسال نامه به یزید و اعلام پیروزی بر کاروان حسین توسط ابن زیاد

13 محرم :

  • آراستن مجلسی در دربار ابن زیاد و به حضور طلبیدن کاروان اسرا توسط او
  • رفتار توهین آمیز و سخنان سبک ابن زیاد به حضرت زینب (س) ، مبنی بر " خوار کردن خاندان حسین توسط خداوند ، بدلیل خروج بر خلیفه وقت "
  • پاسخ حضرت زینب (س) ، مبنی بر " حرمت و عزتیکه خداوند بخاطر پیامبرش ، به خاندان حسین (ع)داد و ذلت و خفتی که خاندان حکومت بخاطر جنایتی که انجام داد به آن دچار گشته است ."
  • توهین ابن زیاد به امام سجاد(ع) و دستور قتل ایشان ، بدلیل ناتوانی از مباحثه با او
  • دستور ابن زیاد ، مبنی بر گرداندن سر مقدس امام (ع ) در کوچه ها برای ایجاد وحشت در مردم
  • دستور انتقال سریع اسرا به شام ، توسط ابن زیاد، برای ملاقات با یزید ، جهت جلوگیری از افشاگری های بیشتر کاروان

1 تا ... صفر :

  • آذین بندی شهر توسط عمال حکومت و اعلام پیروزی یزید بر حسین (ع) با تبلیغات " خارجی و مهدور الدم بودن او "
  • ورود کاروان اسرا به شام و مورد تمسخر قرار گرفتن آنها توسط افراد وابسته به حکومت
  • سخنان اهانت آمیز پیرمردی در مسیر حرکت امام (ع) : شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امير المؤمنين يزيد را بر شما پيروزی داد .
  • پاسخ امام سجاد(ع) مبنی بر :

" اين آيه را قراءت کرده ای : قل لا أسئلکم عليه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام ( ع ) فرمود : آن خويشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده  ماييم . "

  • توبه آن پیرمرد و اعتراض به عمال حکومت و کشتن او ، برای زهر چشم گرفتن از معترضین احتمالی
  • به حضور طلبیدن اسرا توسط یزید ، و رفتار توهین آمیز او با سر امام (ع) در جمع همه حاضرین دعوت شده
  • پاسخ تند حضرت زینب (س) به یزید که :

" اي يزيد آيا گمان مي برياين كه اطراف زمين و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتي و راه چاره را بر ما بستي كه ما را به مانند كنيزان به اسيري برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و تو داراي مقام و منزلت شده اي، پس خود را بزرگ پنداشته به خود باليدي، شادمان و مسرور گشتي كه ديدي دنيا چند روزي به كام تو شده و كارها بر وفق مراد تو مي چرخد ؟ آرام باش ، آهسته تر . آيا فراموش كرده اي قول خداوند متعال را « گمان نكنند آنان كه كافر گشته اند اين كه ما آنها را مهلت مي دهيم به نفع و خير آنان است، بلكه ايشان را مهلت مي دهيم تا گناه بيشتر كنند و آنان را عذابي باشد دردناك " !

  • خواندن آیاتی از قرآن ، توسط یزید و استفاده ابزاری از آنها ، برای مشروعیت بخشی به کارهای خود
  • پاسخ کوبنده امام سجاد(ع) به اهانتهای یزید که :

" ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایی ، پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله (ص)در دست پدر من بود ، و پدر و جد تو پرچم کفاررا در دست داشتند . سپس فرمود : ای یزید! اگر می دانستی چه کرده ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده ای ، به کوه ها می گریختی و بر ریگ ها می خفتی و بانگ و فریاد بر می داشتی "

  • دستور یزید برای حضور عمومی مردم در مسجد شام به همراه کاروان اسرا ، و سخنرانی خطیب مزدور او برای توجیه شرعی کشتار کربلا و اسارت باقی مانده کاروان امام (ع)
  • سخنرانی پرشور و روشنگر امام سجاد(ع) در مسجد شام ، در جواب سخنان بی منطق خطیب یزید ، مبنی بر :

" اى مردم ! من فرزندمكه و منايم ، من فرزند زمزم و صفايم .... من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدره المنتهى برد و به مقام ربوبى و نزديكترين جايگاه مقام بارى تعالى رسيد .....من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم ، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاك ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند ..... من فرزندفاطمه زهرابانوى بانوان جهانم..."

  • یزید از ترس شورش مردم ، دستور داد : اذان بگویند .
  • امام (ع) با بهره گیری از کلمات اذان ، سخنان کوبنده خود را ادامه داد که :

" اى يزيد! اين جنايت را مرتكب شدى و باز مى گويى : محمد رسول خداست ؟ و روى به قبله مى ايستى ؟ واى بر تو ! در روز قيامت جد و پدر من دشمن تو هستند ..... "

  • در ميان مردم هياهويى برخاست ، بعضى نماز گذاردند و گروهى نماز نخوانده پراكنده شدند !
  • يزيد خود را بيچاره ديد . با كمال بى شرمى و ندامت تمام ، اين جنايات را به گردن امراى لشگر و بویژه عبیدالله زیاد ملعون انداخت تا خود را تبرئه كند ، بهمین منظور دستور داد تا با اهل بیت(ع) با رافت و مهربانی بر خورد شود ، و برای کشته هایشان اقامه عزا کنند!
  • اجازه بازگشت کاروان اسرا به مدینه

20 صفر ( اربعین شهیدان کربلا ) به بعد :
· ورود جابر بن ‏عبدالله‏ انصارى به كربلا و زيارت قبر مطهر امام حسين(ع) . او نخستين زايرى بود كه موفق به زيارت قبر آن حضرت گرديد .
· حرکت کاروان اسرا به سوی شهر پیامبر(ص) ، ( با حفاظت 500 سرباز حکومت )
· دستور امام سجاد(ع) برای برپایی چادر در ورودی مدینه و مرثیه سرایی برای شهیدان کربلا
· استقبال پرشور و غمگنانه مردم مدینه از کاروان اسرا
· ورود کاروان اسرا به مدینه به همراه مردم عزادار .
 

منابع :
1- تاریخ طبری ج 7 ، ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاینده
2- تاریخ ابن اثیر، ج 2،
3- احتجاج طبرسی، ج 2
4- ابومخنف، مقتل الحسين مترجم سيد علي محمد موسوي جزايري، قم، انتشارات امام حسن، ج اول
5- منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1
6- حماسه حسینی،( شهید مطهری )، ج1
 



:: برچسب‌ها: اربعین , اسرا , کربلا , صفر , امام سجاد , مدینه , شام , کوفه , یزید , امام حسین(ع) ,
:: بازدید از این مطلب : 196
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 13 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

غیبت" به کسر غین بر وزن زینت یعنی پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن است . این تعریف با شمول و عمومی که دارا است،‌ شامل انواع غیبت، بهتان، تهمت، فحش و حتی ذکر عیوب نیزآشکار می شود، حال آن که هر یک از این ها در اصطلاح تعریف خاصی داشته و از نظر شرعی دارای احکام ویژه ای است و همة‌آن ها از مصادیق غیبت به شمار نمی روند. بنابراین مفهوم غیبت در لغت مفهومی است اعم از غیبت مصطلح و در احادیث نیز گاهی به همین معنا (مفهوم عام) اطلاق شده است.
امّا غیبت در اصطلاح به این معنا است که شخص از عیب برادر دینی اش مطلع شود و در حالی که آن فرد از بیان عیب ناراحت می شود ، آن را برای دیگری بازگو کند،خواه آن عیب و نقص در بدن شخص باشد مثل این که بگویی فلانی کور یا کوتاه یا بلند است، یا در صفات و اقوال و اخلاق شخص باشد، مثل این که بگویی بد اخلاق یا ریاکار است و ... این ها غیبت محسوب می شوند. بنابراین غیبت به معنای بدگویی کردن پشت سر دیگران و عیب را آشکار کردن است.
بزرگان، برای حرمت غیبت، شرایط و قیودی را ذکر کرده اند که عبارتند از: بازگو کردن عیب پنهان؛ مشخص کردن فرد، چه با نام وچه با اشاره و کنایه؛ کافر نبودن شخص مورد نظر؛ متجاهر به فسق نبودن شخص مورد نظر، یعنی کسی که علنی فسق و فجور انجام نمی دهد که همه بدانند؛ عیب دیگران را گفتن.
ذکر محاسن و خوبی های افراد به عنوان تعریف و تمجید آن ها غیبت نیست، هر چند از افشای خوبی های خود ناراحت شوند. البته در این صورت "آزار" حساب می شود که حکم جداگانه ای دارد.(1)
 اگرغیبت ظالم ، باعث رفع ظلم شود (شنونده ، قاضی یا شخصی باشد که بتواند مثلا با نصیحت ظالم رفع ظلم کند) اشکال ندارد.
اگر مفسده هتک آبروى مسلمان، بیشتر از مفسده منکرى که مشغول آن است باشد، غیبت کردنش جایز نیست، هر چند یقین داشته باشد که به واسطه غیبت کردن، آن گناه را ترک خواهد کرد.

ارکان غیبت:1 –نخست این که سخنی را در پشت سر کسی بگوید . 2- باید ذکر عیوب پنهان باشد. 3- اگر غیبت شونده آن را بشنود ناراحت شود.(2)
 جوازات غیبت:1- غیبت کردن از کسى که فسقش آشکار باشد نه پنهانی، مثل این که ظرف شراب را آشکارا در خیابان و بازار به دست گرفته، بیاشامد،‌ همچنین کسى که پرده حیا را انداخته، در حضور مردم از گناه کردن حیا نمى کند، مثلاً کسى که ریش تراش است بگوییم ریش تراش است. قدر مسلّم جواز غیبت، گناهى است که آشکارا به جا مى آورد. امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه فاسق به فسق خود تظاهر نماید احترامی ندارد وغیبت او جایز است. (4) 2-جرح شاهد یا راوی: هنگامى که انسان ببیند شخص فاسقى در دادگاه بر امرى شهادت مى دهد یا روایتى نقل مى کند، براى حفظ حقوق مسلمانان و احکام شرع باید هر چه درباره او مى داند، بیان کند.(5) 3- غیبت در مقام مشورت: هرگاه مسلمانى با کسى در خصوص معامله اى یا شناخت شخص دیگرى مشورت نمود، و طرف مشورت، عیبى از شخص مى داند که اگر نگوید معامله صورت مى گیرد و مسلمان به ضرر مى افتد یا این که امرى تحقق مى شود که مشورت کننده لطمه جبران ناپذیرى مى بیند، ذکر عیب مانعى ندارد.(6) 4- غیبت کردن به قصد نهى از منکر، با شرایط آن مانعى ندارد؛ به این معنا که هر گاه منکرى را از مسلمانى ببیند و بداند اگر غیبتش را بکند، آن را ترک مى کند جایز است، ولى اگر احتمال بدهد آن را ترک کرده، ذکر آن جایز نیست. 5- ذکر کردن کسى به عیب و نقصى که به آن مشهور و نشانه اش شده است مانند احول (چشم چپ) و اعرج (شل)، لیکن در صورتى که قصد عیب جویى نداشته و فقط به منظور معرفى و شناساندن شخص باشد و طرف از ذکر این القاب ناراحت نباشد. در غیر این صورت باید از این القاب استفاده نکند چون موجب رنجش و آزار برادر دینى مى شود.(7) 6-ردّ ادعاى کسى که به دروغ به خود نسبتى مى دهد: رد کردن کسى که به دروغ ادعاى نسبتى کند، زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده ها، مقدّم بر مفسده هتک ادعا کننده است.(8) 7-به طور کلى هر موردى که مصلحت غیبت کردن،‌ از مفسده هتک احترام مؤمن بیشتر باشد، مانند شهادت دادن در مواردى که لازم است.(9) 8- دادخواهی: اگر انسان براى دادخواهى نزد کسى که مى تواند حق او را بگیرد از دیگرى که بر او ظلم نموده،‌ تظلّم و دادخواهى کند به گونه اى که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد.قرآن مجید به کسانی که مظلوم واقع شده اند اجازه داده است که فریاد بکشند و حق خود را بگیرند.(3)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. مهدوی کنی، اخلاق عملی، ص 140.
2.مکارم شیرازی – اخلاق در قران ج3 ص108
3. نسا آیه 148
4. وسایل الشیعه ج 8ص605.
5. سید عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمة محمد رضا جباران، ص 240.
6. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281.
7. همان، ص 282.
8. همان.
9. همان.



:: برچسب‌ها: غیبت , جواز غیبت , مشورت , دادخواهی , ارکان , آزار , ,
:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

از آقا شیخ عبدالقائم شوشتری نقل است که وارد شده است:

هرکس دعای عهد را چهل روز بخواند،

از انصار حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف)می باشد؛

و اگر بمیرد،

حق تعالی او را از قبر مبعوث می کند برای یاری حضرت.

 

منبع: موسوی مطلق.سیدعباس. خرمن معرفت. ص481



:: برچسب‌ها: دعای عهد , انصار , مهدی , قبر , چهل , ,
:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 8 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

انتظام کاشمری نقل می کرد که

به خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی عرض کردم،

دستوری مرحمت فرما که توفیق تهجد یابم و

 گشایشی در کارم حاصل شود!

فرمودند:

هرصبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً سوره یس غفلت منما!

من مدتی آن کار را انجام دادم ولی اثری ندیدیم.

پس جناب شیخ فرمودند:

علت این امر ان است که در حال راه رفتن آن را می خوانی،

باید با توجه و روبه قبله خوانده شود، تا اثر بخش شود.

 

منبع :مقدادی اصفهانی. علی. نشان از بی نشان ها.ص 68



:: برچسب‌ها: نخودکی , تهجد , گشایش , تلاوت قرآن , یس , رو به قبله , ,
:: بازدید از این مطلب : 174
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

به طور كلي عامل عدم توفيق نماز شب دو چيز است :
       1. عوامل جسمي ; گاهي خستگي زياد مغز و اعصاب و وضعيت مزاجي خواب را سنگين و طولاني مي كند. پرخوري در شب , خود علتي ديگر براي خواب طولاني و سنگين مي باشد. حضرت عيسي (علي نبينا و آله و عليه السلام ) خطاب به بني اسرائيل فرمود: »يا بني اسرائيل ! لا تكثروا الاكل فانه من اكثر الأكل اكثر النوم , و من اكثر النوم اقل الصلاه كتب من الغافلين ; اي بني اسرائيل ! خوردن خود را زياد نكنيد, زيرا هر كس بر خوردن خود بيفزايد, بر خوابيدن خود هم مي افزايد و هر كس كه بر خواب خود بيفزايد, از نماز كم مي گذارد (و در نتيجه) در زمره غافلان نوشته مي شود«, 

      غذاهايي هستند كه اگر تنها به آن ها اكتفا شود, خواب طولاني و سنگين را به دنبال دارد; مثل نان و ماست يا دوغ و... براي تعديل خواب و توفيق براي نماز شب , به تذكرات زير توجه كنيد: 
      الف . خواب قيلوله و قبل از ظهر - كه استحباب شرعي هم دارد - ترك نشود. اين خواب مختصر, ولي بسيار مفيد است . اگر قبل از ظهر ميسر نيست با فاصله اي بعد از ناهار انجام گيرد. اگر اصلا" خواب روز ميسر نيست , حداقل بايد دقايقي دراز كشيد.

       ب . كم خوري در شب : امام رضا(ع ) مي فرمايند: »من اراد ان يكون صالحا" خفيف الجسم ]و اللحم [ فليقلل من عشائر بالليل ; هر كس مي خواهد (بدني ) سالم و جسم و گوشتي سبك داشته باشد, بايد شام خود را كم كند«, (همان , ص 123, ر 635).

       بايد از افراط و تفريط در خوردن پرهيز شود. كم خوري غير از نخوردن يا بد خوردن است . ميزان كم خوري را رسول اكرم (ص ) چنين مي فرمايند: »كل وانت تشتهي , و امسك و انت تشتهي ; در حالي كه اشتها داري , بخور و در حالي كه (هنوز) اشتها داري , از خوردن دست بكش «, (همان , ر 633).

      ج . غذاي مناسب شب : كيفيت غذا جوري باشد كه اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست , دوغ , كشك و مانند آن استفاده نشود يا در كنار آن ها چند دانه خرما يا كشمش يا مويز و مانند آن تناول شود. هر كس بايد با توجه به مزاج خود, برنامه غذايي مناسبي براي خود داشته باشد. دقت كنيد غذاهايي قوت مي بخشد, چه غذاهايي رخوت و نسبت به چه غذاهايي حساسيت داريد. مثلا" خرما براي بعضي مزاج ها سازگار نيست , زيرا موجب جوش صورت و دمل مي شود.

       د. شام اول شب : هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزديك تر باشد و با وقت خواب فاصله داشته باشد, بهتر است.

       ه. زود خوابيدن : شب ها - مخصوصا" شب هاي كوتاه - بايد زودتر خوابيد به گونه اي كه حتي در شب هاي كوتاه حداقل بشود چهار ساعت مداوم خوابيد. بقيه خواب در وقت ديگر جبران مي شود. البته شب هاي بلند, هفت ساعت مداوم هم مي شود خوابيد.

      2. عوامل روحي:
       الف . گناه : اما باقر(ع ) مي فرمايند: »جا رجل الي اميرالمؤمنين (ع ) فقال : اني قد حرمت الصلاه بالليل , فقال : قد قيدتك ذنوبك ; مردي به محضر حضرت علي (ع ) آمد و پرسيد: من از نماز شب محروم شده ام . حضرت فرمود: گناهانت تو را مقيد كرده است .«, (همان , ج 5, ص 421, ر 10465). اين درباره بسياري از مردم صادق است.

       ب . عجب : گاهي عجب ناشي از عبادت و نماز شب , خود عاملي است كه انسان را از نماز شب محروم مي دارد. براي جلوگيري از اين عجب , خداوند تعالي از روي لطف , بنده خود را در خواب مي دارد. البته اين بسيار كم اتفاق مي افتد و براي كساني است كه غالبا" توفيق نماز شب را دارند.

       ج . ضعف اراده : نماز شب اراده و عزم مي خواهد. خواستن تنها كافي نيست , بايد با تصميم جدي خوابيد. ضعف اراده از مهم ترين عوامل محروم ماندن از نماز شب و سحرخيزي مي باشد. بايد با اين ضعف و سستي اراده مبارزه كرد. امام علي (ع )مي فرمايند: »ضادوا التواني بالعزم ; به وسيله عزم , با سستي مبارزه كنيد«, (همان , ج 6, ص 305, ر 12624).

      تفكر در اهميت نماز شب و خواندن دعاهاي قبل از خواب , براي تقويت اراده و عزم مفيدند. در هر صورت , اگر گاهي موفق به نماز شب نشديد, قضاي آن را به جا آوريد. نماز شب بايد از كم شروع شود, با حذف مستحبات طولاني آن , مي شود همه آن را در ده دقيقه خواند; ولي اگر حال خوشي دست داد, طولاني كردن آن به اندازه كشش حال , اشكالي ندارد. 

      در آخر سفارش اكيد مي شود كه فقط با عمل به اين راهكارها و عزم جزم و اراده محكم مي توان هر شب به نماز شب موفق شد. سعي كنيد بدون كوك كردن ساعت بيدار شويد. عادت به نماز شب و سحرخيز, ممكن است حداقل دو سال طول بكشد; بنابراين از افت و خيزها بيدار شدن ها و بيدار نشدن ها, سستي و سردي به خود راه ندهيد.


  منبع:www.pasokhgoo.ir    
           

 

 



:: برچسب‌ها: خوردن , نمازشب , اراده , ضعف , غذا , عیسی (ع) , عجب , جسم , روح ,
:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 5 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

اباعبدالله (علیه السلام) در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت خودش را مشخص کرده که

-         من برای چه می جنگم،

-         چرا تسلیم نمی شوم،

-         چرا آمده ام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟

و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری بجای آنها گذاشته ایم که این شعارها نمی تواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند.

باید دید شعارهای حسین بن علی در روز عاشورا چیست؟ همین شعارها تبود که اسلام را زنده کرد، تشیع را زنده کرد و پایه دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کرد که چنانچه نهضت اباعبدالله نبود شاید هزار سال حکومت می کرد.

ما در روز عاشورا دو نوع شعار می بینیم:

1-    یک نوع شعارهایی است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگری نیست.

2-    ولی شعارهای دیگری است که علاوه بر معرف شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است.

اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا خوانده اند، خیلی مختلف است، با آهنگهای مختلف سروده شده که بعضی از آنها از خود اباعبدالله و بقیه از دیگران است و ایشان استشهاد کرده اند، مثل اشعار معروف «فروة بن مسیک» که سراپا حماسه است. یکی از اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا می خواند و آن را اشعار خودش قرار داده بود، این شعر بود:


ألموتُ أولی مِن رُکوبِ العارِ   وَالعَارُ أولی مِن دخولِ النّارِ

 (مقتل مقرّم/ص345)

نزد من، مرگ از ننگِ ذلّت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوب تر است.

مردم! نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رو گردان نیست؟ در چنین شرایطی، مومن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ترجیح بدهد

اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزّت، شعار شرافت. یعنی برای یک مسلمان واقعی مرگ همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن.

خطبه ای دارد اباعبدالله (علیه السلام) در روز عاشورا، در آن وقتی که از نظر ظاهر، همه امیدها قطع شده است و هر کسی باشد، خودش را می بازد. ولی این خطبه آنچنان شور و احساسات دارد که گویی آتش است که از دهان حسین (علیه السلام) بیرون می آید، اینقدر داغ است؛

 ألا و إنَّ الدََّعِیِّ بنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بینَ اثنتینِ بینَ السلَّةِ و الذِّلَّةِ، و هیهاتَ منَّا الذِّلَّةُ.
 

ابن زیاد از شمشیرش خون می چکید. پدر سفاکش بیست سال قبل آنچنان از مردم کوفه زهر چشم گرفته بود که تا مردم کوفه شنیدند پسر زیاد مامور کوفه شده است، خودبخود از ترس خزیدند به خانه های خودشان، می دانستند که چه خونخوارهایی هستند.

همینکه پسر زیاد ابن زیاد آمد به کوفه و امیر شد، به خاطر رعبی که پدرش در دل مردم کوفه ایجاد کرده بود، مردم از دور مسلم پراکنده شدند. اینقدر مرعوب اینها بودند.

اما امام حسین (علیه السلام) خطاب به مردم کوفه می فرماید:

ألا و إنَّ الدََّعِیِّ بنَ الدَّعِیِّ! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما قَد رَکَزَ بینَ اثنتینِ بینَ السلَّةِ و الذِّلَّةِ می دانید به من چه پیشنهاد می کند؟ می گوید: حسین! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر.

 به امیرتان بگویید که حسین می گوید:

هیهاتَ منَّا الذِّلَّةُ،

حسین تن به خواری بدهد؟ آیا او خیال کرده که من مثل او هستم؟

یأبَی اللهُ ذلِکَ لَنا و رسولُهُ و المومنونَ و حُجورٌ طابَت و طَهُرَت،
خدا می خواهد حسین چنین باشد. شما مگر نمیدانید، آن نا مرد مگر نمی داند من در چه دامنی بزرگ شده ام؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شده ام، روی دامن علیّ مرتضی، من از سینه فاطمه (س) شیر خورده ام. آیا چنین کسی تن به ذلت و اسارت مثل پسر زیاد می دهد؟ هیهاتَ منَّا الذِّلَّةُ، ما کجا و تن به خواری دادن کجا؟!

شعارهایی که در سینه زنی ها و نوحه سرایی ها می دهید، شعارهای حسینی باشد. شعارهایی از این نمونه:

فریاد می کند:

ألا تَرَونَ أنَّ الحقَّ لایُعملُ بِهِ، و أنَّ الباطلَ لایُتَناهی عنهُ لِیرغَبِ المومنُ

فی لقاء اللهِ مُحِقاً؛
 

مردم! نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رو گردان نیست؟ در چنین شرایطی، مومن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ترجیح بدهد.

و یا :

لا أری الموتَ إلاّ سعادةً، و الحیاةَ مع الظالمینَ إلاّ بَرَماً؛
 

من مرگ را جز خوشبختی نمی بینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی نمی بینم.

شعارهای حسین (علیه السلام) شعارهای مُحیی بود: یا أیّها الّذینَ آمنوا استَجیبوا لِلّهِ و للرَّسول إذا دعاکم لِما یُحییکُم.اباعبدالله (علیه السلام) یک مصلح است. این تعبیر برای خودش است:

إنّی لَم أخرَج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداَ و لا ظُلماً و إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فی أمّةِ جدّی، أریدُ أن آمُرَ بالمعروفِ و أنهی عن المنکرِ و أسیرَ بسیرةِ جدّی و أبی.
 

این را حضرت در نامه ای بعنوان وصیت نامه به برادرشان محمدبن حنفیه که مریض بود و قدرت اینکه در رکاب حضرت باشد را نداشت نوشتند و به او سپردند. برای اینکه دنیا از ماهیت نهضت او آگاه شود:

مردم دنیا! من مثل خیلی ها نیستم که قیامم، انقلابم  برای رسیدن به ملک و مال و ثروت باشد. (این نامه را در مدینه نوشت): قیام من، قیام مصلحانه است. من یک مصلح در امت جدم هستم. قصدم امر به معروف و نهی از منکر است. قصدم این است که سیرت رسول خدا، روش علیّ مرتضی را زنده کنم.
شعارهای اباعبدالله (علیه السلام) شعار احیای اسلام است؛ این که

-         چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص داده اند؟

-         چرا حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کنند؟

-         چرا مردم را دو دسته کرده اند؟

-         مردمی که فقیر و دردمندند و مردمی که از پرخوری نمی توانند از جایشان بلند شوند؟

در بین راه در حضور هزار نفر لشگریان حرّ آن خطبه معروف را خواند که طی آن حدیث پیغمبر را روایت کرد، گفت پیغمبر چنین فرموده است که اگر زمانی پیش بیاید که اوضاع چنین بشود، که حلال خدا حرام و حرام خدا حلال بشود، اگر مسلمان آگاهی اینها را بداند و سکوت کند، حق است بر خدا که چنین مسلمانی را همان جایی ببرد که ستمکاران را می برد. بنابراین من احساس وظیفه می کنم:

ألا و إنّی أحقُّ من غیرٍ،

در چنین شرایطی من از همه سزاوارترم.

شعارهای ما در مجالس تکیه ها و در دسته ها باید محیی باشد، نه مخدّر؛ باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده که در این صورت نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین (علیه السلام) دور می کند. اشک ریختن برای اباعبدالله (علیه السلام) خیلی اجر دارد اما به شرط آنکه حسین آنچان که هست در دل ما وارد شود:

اگر در دلی ایمان باشد، نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد، چون حسین مجسمه ای است از ایمان

إنَّ لِلحُسَینِ مَحَبَّةً مکنونةً فی قلوبِ المومنین،

اگر در دلی ایمان باشد، نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد، چون حسین مجسمه ای است از ایمان.

اباعبدالله (علیه السلام) گاهی شعار معرفی خودش را می داد:


أنا الحُسَینُ بنُ علی    آلَیتُ أن لا أنثَنی

أَحمی عِیالاتِ أبی      أمضی عَلی دینِ النَّبی

(مقتل مقرّم/ ص345)

شعارهای ایشان با آهنگهای مختلف است. وقتی که در میدان جنگ تنها می ایستاد، شعارهای بلند می داد، شعاری را می خواند که با وزن طولانی بود:

أنا بنُ علیِّ الطُّهرِ مِن آلِ هاشمٍ      کَفانی بِهذا مَفخراً حینَ أفخَرُ   منتهی

الامال/ج1ص282)

اما وقتی حمله می کرد شعارهای حمله ای می داد مثل:

ألموتُ أولی مِن رُکوبِ العارِ

اگر از ما بپرسندشما در روز عاشورا که حسین حسین می کنید و بر سر خودتان می زنید چه می خواهید بگویید؟ باید بگوییم:

 

یا أیّها الّذینَ آمنوا استَجیبوا لِلّهِ و للرَّسول إذا دعاکم لِما یُحییکُم.

باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست، در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شستشو بکنیم، تجدید حیات بکنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق بکنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم.

این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه بکنیم بعد در مجلسی شرکت بکنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. گناه آنوقت بخشیده می شود که روح ما پیوند بخورد با روح حسین بن علی. و علامت بخشیده شدنش هم این است که دومرتبه سراغ آن گناه نمی رویم. انشاالله که خداوند همه ما را حسینی واقعی و آشنا به روح نهضت حسینی قرار دهد.

منبع: کتاب حماسه حسینی ، ج دوم، استاد مرتضی مطهری





 


 
 
 

 


:: برچسب‌ها: حماسه , حسین , حرّ , قیام , شعار , ذلّت , نهضت , اباعبدالله حسین(ع) , امربه معروف ,
:: بازدید از این مطلب : 172
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

شب عاشورا

۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، ۵۰ بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.

۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(ع)

۳ـ دعا و نیایش.

روز عاشورا

۱ـ عزاداری بر امام حسین(ع) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(ع) نقل شده است:

هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد.

۲ـ زیارت امام حسین(ع)

۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود.

۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(ع)

۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.

۶ـ خواندن زیارت عاشورا.

۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(ع).»

 



:: برچسب‌ها: شب , عاشورا , احیا’ , امام حسین(ع) , عزاداری , زیارت ,
:: بازدید از این مطلب : 153
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 



:: برچسب‌ها: وفا , عبدالله , دخیل , ابوالفضل , ,
:: بازدید از این مطلب : 1145
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 



:: برچسب‌ها: بین الحرمین , (السلام علیک یا اباعبدالله و رحمه الله و برکاته) , زوار , خاک , ,
:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)، و انحراف خلافت از مسیر اصلى اش، ارزش هاى اخلاقى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى رواج آن خون دل خورده بود، به تدریج کمرنگ شد و جاى خود را به بعضى از مفاسد زمان جاهلیّت داد.

بنى امیّه و بازماندگان دوران جاهلیّت آهسته آهسته پست هاى کلیدى را اشغال و صحابه پیامبر (صلى الله علیه وآله) را از صحنه خارج کردند. بیت المال به شکل ناعادلانه تقسیم شد.

امام على (علیه السلام)
در زمان حکومتش تلاش هاى فراوانى براى اصلاح امّت کرد، اما کوتاه بودن مدّت حاکمیّت آن حضرت اجازه تحقّق کامل آن را نداد. پس از شهادت آن حضرت، حاکم شورشى زمان على (علیه السلام) یعنى معاویه خلیفه مسلمین شد. او حتّى روشى را که ابوبکر و عمر جهت انتخاب خلیفه در پیش گرفته بودند رعایت نکرد، و در حقیقت با حرکتى شبیه کودتا حکومت را به دست گرفت. به منظور تقویت پایه هاى حکومت خویش پس از شهادت حضرت على (علیه السلام)به عراق رفت و صریحاً گفت: «من نیامده ام که شما را توصیه به نماز و روزه کنم، بلکه مى خواهم بر شما حکومت کنم. کسانى که با من مخالفت کنند جانشان در امان نخواهد بود!» (1) بدین منظور به تدریج عناصر فاسد از بنى امیّه را که قلباً به اسلام ایمان نیاورده بودند، بر سر کار آورد و از سوى دیگر، شروع به خریدن طرفدارهاى ضعیف الایمان على (علیه السلام) با اموال بیت المال کرد.اطرافیان او از غارتگرى ابا نداشتند.

در تمام تواریخ و در نهج البلاغه، خطبه 27 آمده است که گروهى جنایتکار از شامیان وارد شهرهاى عراق شده، و غافلگیرانه به مردم حمله کرده، و آن ها را کشته، و اموالشان را به غارت مى بردند، تا در عقیده خود متزلزل گشته و از على و اولاد آن حضرت دست بردارند. نتیجه اینکه بنى امیّه در یک حرکت قهقرایى مسایل عصر جاهلیّت را زنده کردند.با مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصتم هجرى قمرى، فرزندش یزید خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هیچ ضابطه اى در اختیار گرفت، فساد و فحشا و ظلم در عصر یزید به مراتب بدتر از عصر پدرش فراگیر شد، و تمام شهرهاى اسلامى حتى مدینه منوّره را فرا گرفت. و البتّه این طبیعى بود، چرا که مردم پیرو زمامداران و سردمداران خود هستند «اَلنّاسُ عَلَى دِینِ مُلُوکِهِم» (2) وقتى رییس حکومت شراب خوار، قمارباز، میمون باز، سگ باز و خلاصه آلوده به انواع گناهان باشد (3) جامعه نیز دچار فساد اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى مى شود.

در مورد ظلم ها و جنایت هاى یزید همین بس که وقتى رییس گروه تحقیق اعزامى از مدینه به شام مى رود و پس از تحقیق به مدینه باز مى گردد، در گزارش خود به مردم مدینه مى گوید: «به خدا قسم ما در حالى از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم که (بر اثر گناهان فراوان وى) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد. او مردى است که با مادران و دختران و خواهران نیز زنا مى کند، وى شراب مى نوشد و نماز نمى خواند!». (4)

امام حسین (علیه السلام) به قصد اصلاح مفاسدى که در طول این مدّت و پس از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله) در جامعه رخ داده بود دست ردّ بر سینه یزید براى بیعت با او زد، و تصمیم گرفت با بازگرداندن نظمِ سابق به زندگى فردى و اجتماعى مردم، خاطرات وسنّت هاى دوران حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) را زنده کند. آرى امام حسین (علیه السلام) به منظور اصلاح امّت جدّش و جامعه اسلامى قیام کرد. اگر امام حسین (علیه السلام)دست به این کار بزرگ نمى زد به یقین امروز خبرى از اسلام نبود، یا اگر بود قابل توجّه نبود. درست است که آن حضرت در این راه شربت شهادت نوشید، ولى جامعه اسلامى را تکان داد و به این هدف نزدیک ساخت.پیروان و عاشقان مکتب آن حضرت، زمانى مى توانند ادّعاى عشق و پیروى راستین کنند که به مفاسد موجود عصر و زمان خود بیندیشند، و آنچه در توان دارند براى مبارزه با آن به کار گیرند. و به یقین آن حجم عظیم عزاداران هرگاه تصمیمى منطقى و حساب شده و مدبّرانه براى برخورد با مفاسد و سوق جامعه به سوى اصلاح بگیرند موفّق خواهند شد. (5)

منابع:
(1) .مرحوم شیخ مفید در ص 355 کتابش، (ارشاد) سخنان معاویه را چنین نقل کرده است: «به خدا سوگند من براى این با شما نجنگیدم که نماز بگذارید و روزه بگیرید و حج بجا آورید و زکات دهید! این امور را خودتان انجام مى دهید! هدف من از پیکار با شما این بود که بر شما حکومت کنم (و به قدرت دست یابم). (عاشورا، ص 162)
(2) . این جمله همان طور که در تذکرة الموضوعات ص 183، و کشف الخفاء، ج 2، ص 311 آمده حدیث نیست.
(3) . ابن کثیر مورّخ و دانشمند متعصّب و معروف اهل سنّت مى گوید: «یزید به نوازندگى، شرابخوارى، خوانندگى، شکار (تفریحى)، به خدمت گرفتن غلامان و کنیزان خنیاگر، سگ بازى، و به جان هم انداختن قوچ ها، چهارپایان و بوزینه ها شهرت داشت. هر روز صبحگاهان مست و مى زده بر مى خواست. او بوزینه اى را بر پشت اسب زین شده اى سوار مى کرد و مى گرداند و بر بوزینه و غلامان کلاه هاى زرین مى پوشاند، و هنگامى که بوزینه اش مُرد بر او اندوهگین شد. (عاشورا، ص 219)
(4) . المنتظم، ج 4، ص 179 (حوادث سال 63 هـ . ق) به نقل از عاشورا، ص 217 .
(5) . اهداف قیام حسینی، ص 29.


 



:: برچسب‌ها: قیام , الگو , کودتا , عراق , معاویه , علی (ع) , یزید , بیعت ,
:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

بسم الله الرحمن الرحیم



کهیعص

تربت حضرت سيد الشّهداء بر اساس روايات موثّق آثار فراوانى دارد، از آن جمله :
1 - طبق روايات رسيده
سجده كردن بر تربت حضرت حسين عليه السلام موجب قبولى نماز است ،
كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
السُّجُودُ عَلى تُربَة الحُسين عليه السلام يَخرِقُ الحُجبُ السَّبعة .
سجده كردن بر تربت امام حسين عليه السلام
هفت حجاب را از (منع قبولى آن ) نماز بر مى دارد.

2 - ذكر با تسبيح تربت سيّدالشّهداء
براى هر ذكر چهل حسنه در نامه اعمال مى نويسند،
و حتّى بدون ذكر،
تسبيح را در دست چرخاندن هر يك بيست حسنه دارد.
3 - هر گاه كام نوزاد را با تربت سيّد الشّهداء باز كنند
مانند اكسيرى كه مس ‍ را به طلا مبدل ميسازد و
وجود نوزاد را از هر پليدى دور نموده و
محبّت اهل بيت رسول خدا(ص ) را در دل او مى كارد.
4 - بر لحد يعنى قبر هر ميّتى كه تربت كربلا باشد
از عذاب قبر رهانيده ميشود.
5 - تربت كربلا بر هر درد بى درمانى شفا بخش مى باشد
كما اينكه بسيار تجربه شده است و در كتب مختلف ذكر گرديده است .
6 - خاك مقتل حسين بن على عليه السلام حصن ،
يعنى حصار مى باشد از هر آفات و هر گزندى ،
و هر كس آن را با خود حمل نمايد، محفوظ خواهد ماند.
7 - آرام بخش تلاطم موّاج درياهاست يعنى هرگاه دريا به تلاطم آيد،
و چاره از همه جا قطع گردد و كمى تربت كربلا بر آن بپاشند دريا آرام ميگيرد.
8 - تربت مظلوم كربلا تحفه حوريان بهشت است
آن گاه كه در روز قيامت ماه و خورشيدى نيست تا نور افشانى كند
و ظلمات محشر همه جا را فرا مى گيرد،
به دستور خداوند خاك كربلا كه
تربت سيّدالشّهداء عليه السلام مى باشد
برداشته شده و در بالاى بهشت قرار داده مى شود
و نور عظيمى از تربت آن حضرت همه جا را روشن مى كند
و همه ديدگان را خيره مى سازد
كما اينكه خورشيد چشم انسان را مى زند
 و كسى نمى تواند مستقيم به آن نگاه كند.


منبع : كشكول النور ج 1 ص 186.
 


:: برچسب‌ها: ذکر , تربت , سیدالشّهداء , کربلا , دریا , شفا , عذاب قبر , سجده ,
:: بازدید از این مطلب : 230
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 27 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

ذکر < یا غافر > را هرکه از روی اخلاص و با ایمان بگوید،

به تدریج به مقام علم الیقین نائل می شود؛

و اگر در صلاحیت او باشد ،

با ذکر < یا غفور> به مرتبه عین الیقین رسد.؛

و با ذکر  < یا غفّار > به اوج حق الیقینی می رسد.

البته باید تمام شرایط ترقی و صعود روحانی در او جمع باشد.

 

 

منبع:علوی،سیدمصطفی،گلباغ لاله ها،ص 523



:: برچسب‌ها: غافر , حق الیقین , علم , یقین , صلاحیت , اخلاص , ایمان , صعود ,
:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 
رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) در اواخر سال دهم هجری که دوران غزوات سپری شده و اکثر قبایل عرب به اسلام گرائیده بودند عازم حج گردید.

این تنها حج او بعد از هجرت به مدینه بود ـ فریضه حج در سال نهم هجری واجب گردید ـ از این رو آن را حَجة الاسلام و حَجة الوداع نامیدند. به علاوه چون به امر الهی ولایت علی (عليه السلام) را ابلاغ و در نتیجه دین را کامل و نعمت را تمام فرمود آن را حَجة الوداع و حَجة الکمال و حَجة التمام نيز گفته¬اند. در این سفر زوجات و اهل بیت پیامبر (صل الله عليه و آله وسلّم) و شخصيتهاي برجسته مهاجرین و انصار و تعداد بسیاری از اهالی مدینه و حومه آن همراه بودند . رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) در مدینه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذی‏قعده بعد از نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه بیرون مدینه منتقل گردید. چون امر شده بود که هر کس بتواند باید که در این سفر همراه باشد با آن که بیماری حصبه (یا آبله) در منطقه مدینه شیوع داشت و عده‏ای بیمار بودند دهها هزار نفر همراه رسول الله(صل الله عليه و آله وسلّم) عزیمت کردند. تعدادی نيز بین مدینه و مکه پيوستند مانند عشایر سر راه و آنان که همراه امیرالمؤمنین علی (عليه السلام) و ابوموسی اشعری از یمن باز می‏گشتند . از مدينه تا مکه ده روز و به قولی هشت روز طول کشید و رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) بعد از عبور از منزلگاههاي یلملم، سیاله، عرق الظبیه، روحاء، منصرف، متعشی، اثابه، عرج، سقیاء، ابواء، جحفه، قدید، غمیم، مر الظهران و سرف روز یکشنبه چهارم یا سه‏شنبه ششم ذیحجه وارد مکه گردید و مناسک حج را به شرحی که در کتب سیره مسطور است به جای آورد.

 منبع:(طبقات الکبیر، ابن سعد، 3/255؛ امتاع الاسماع، مقریزی، 4/510؛ الغدیر، امینی، 1/9؛ سیره ابن هشام، 2/601؛ السیرة الحلبیة، حلبی، 3/283؛ درر الفوائد، جزایری، 73)

*خطبه غدیر:

در راه بازگشت به مدینه (روز 18 ذیحجه سال دهم هجرت) وقتی رسول خدا(صل الله عليه و آله وسلّم) به منزل غدیر خم رسید فرشته خدای بر او نازل گشت و این آیه را در شأن امیرالمؤمنین علی (عليه السلام) ابلاغ نمود: "یا ایّها الرسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ الیکَ مِن رَبِّکَ و اِن لَم تَفعَل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس..." (مائده، 67) یعنی:" ای پیامبر فرستاده، برسان آن چه فرو فرستاده شده است به تو از خدای تو اگر نرسانی چنان است که هیچ یک از پیغامهای خدا را نرسانیده باشی. خدا ترا از مردمان نگاه می‏دارد..."

رسول خدا برای اجرای امر الهی دستور داد حاجیانی را که از پیش رفته بودند و آنان که هنوز حرکت نکرده بودند توقف کنند سپس فرمود در محل غدیر خم، محوطه‏ای را که پنج درخت سمره (خارین) در اطراف آن بود از خس و خاشاک ستردند و روی درختها سایبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذی حجة رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم)، نماز ظهر را پیشاپیش مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب به قدری سوزنده بود که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا می‏افکندند و قسمتی را روی سر می‏کشیدند. بعد از نماز بر منبری از جهاز شتران که در وسط جمعیت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطی در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بیت ایراد نمود.( متن کامل این خطبه را سپهر در ناسخ التواریخ (1/495) نقل کرده است.) در پایان خطبه، رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) بازوی علی (عليه السلام) را گرفته برافراشت به طوری که زیر بغل هر دو پیدا شد. آن گاه فرمود: ایها الناس مَن أولی الناس بالمؤمنین مِن انفسهم؟ ای مردم چه کسی از جان مردمان به ایشان از خودشان ، سزاوارتر است؟ همه گفتند : خدای و رسول او بهتر می‏دانند. پیغمبر فرمود: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا أولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلیٌّ مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحِبَّ مَن أحَبَّه و أبغِض مَن أبغَضَهُ و انصُر مَن نَصَرَهُ و اخذُل مَن خَذَلَهُ و أدِرِ الحقَّ مَعَهُ حیثُ دار. ألا فیبلغ الشاهدُ الغائبَ»
یعنی: "خداوند مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان سزاوارترم . هر که را من مولی و سرورم پس علی  نیز مولی و سرور او است (این سخن را سه بار و به نقل امام احمد حنبل چهار بار تکرار فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد. و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می‏گردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند.

منابع:(اسباب النزول، واحدی، 150؛ فضائل الخمسة، فیروزآبادی، 1/388؛ تفسیر کشف الاسرار، میبدی، 3/181؛ و عموم تفاسیر شیعه مانند تفسیر ابوالفتوح و مجمع البیان، وافی، مجمع الزوائد، هیثمی، 9/156؛ ثمار القلوب، ثعالبی، 511)

به محض این که خطبه و ابلاغ رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) به پایان رسید هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه نازل گشت: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ...» یعنی: امروز دین شما را برای شما به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما به غايت رساندم و از این که اسلام دین شما است خشنود گشتم (مائده، 3) . رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) پس از نزول این آيه فرمود: «اللهُ اکبرُ علَی إکمال الدین و إتمام النعمة و رضی الربِّ برسالتی و الولایةِ لِعلیٍّ بَعدی» يعني:"بزرگتر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است." سپس خيمه¬ي ویژه‏ای برافراشتند و به امر رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) مردان و زنان، از جمله زنان رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) در محضر او با علی بیعت کردند. بعد از این مراسم پيامبر(صل الله عليه و آله وسلّم) با دست خود عمامه‏ای بر سر علی نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب کرد. این تکریم را که در موارد استثنائی و هنگام انتصاب به إمارت انجام می‏شد «تتویج» یا تاجگذاری می‏گفتند. بعد از این مراسم، بزرگان صحابه براي تهنیت نزد علی (عليه السلام) آمدند. پيش از همه ابوبکر و عمر بودند که گفتند: «هنیئا لک (به قولی بخ بخ لک) یا ابن ابی طالب، اصحبت مولی کل مؤمن و مومنة» گوارا باد ترا ای پسر ابوطالب. بَه بَه که صبح و شام می‏کنی در حالی که مولای همه مردان و زنان با ایمان شده‏ای.

منابع :(البدايةوالنهاية(تا ليف ابن کثير دمشقي سني) ج‏7 ص348 و 349) آنان علي((عليه السلام)) را در آن روز با لقب امير المومنين خطاب کردند.(الإرشاد ج1ص48 و الأمالي‏للمفيد ص18 و بشارةالمصطفى ص185 و التحصين‏لابن‏طاوس ص574 و تقريب‏المعارف ص142 و الصراط¬المستقيم ج2 ص53 و المناقب ص3 ج53 و اليقين ص 107 و 204 و 285 و 309 و 316 و 453 و إرشادالقلوب ج2 ص325)

ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اکنون پیمان تو بر گردن همه واجب گردید. بعدها علی (عليه السلام)همين موضوع را به رخ آنها مي کشيد که آيا شما نبوديد که در روز غدير چنين و چنان گفتيد؟! حال چه شده که شيوه اي ديگر در پيش گرفته ايد؟!

منبع:(کتاب سليم بن قيس(قرن اول هجري) ج2 ص894 و 583)

حسان بن ثابت شاعر خاص رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) نیز قصیده‏ای در تهنیت مراسم غدیر از جایگاهی رفیع با صدای بلند انشاء نمود که مورد تحسین و استقبال آن حضرت واقع شد. شش بیت ذیل از آن قصیده است:
ینادیهم یومَ الغدیر نبیُّهم بِخمٍّ و اسمع بالنبی منادیا
فقال: «فمَن مولاکم و نبیکم؟ فقالوا: و لم یُبدوا هناک تعامیا
إلهُک مولانا و انتَ نبیُّنا و لم تَلقَ مِنّا فی الولایة عاصیا
فقال له: «قُم یا علیُّ فإنَّنی رضیتُکَ مِن بعدی إماماً و هادیا
فمن کنتُ مولاه فهذا ولیُّه فکُونوا لَهُ أتباعَ صِدقٍ موالیا
هناک دعا اللهمَّ والِ ولیَّهُ و کُن للذی عادی علیّاً معادیا

ترجمه شعر : پیامبر روز غدیر با صدای بلند ایشان را مخاطب ساخت ندای پیامبر را باید با گوش جان شنید گفت: مولی و پیامبر شما کیست؟ آنان ابهامی در سخن اظهار ننمودند و گفتند: خدایِ تو مولای ماست و تو پیامبر مایی و هیچ یک از ما را نسبت به خود نافرمان نخواهی دید پس بدو گفت: برخیز ای علی  که من بعد از خود ترا براي هدايت و امامت پسندیدم. هر که را من مولی و سرورم این علی  نیز ولیّ او است و همه باید پیرو راستین و دوستدار و طرفدار او باشید آنگاه دعا کرد و گفت: خدایا طرفدارِ یاران علی باش و هر کس با علی  دشمنی کند تو دشمن او باش

منابع:( فیض القدیر، 6/217؛ کنزالعمال، 8/60؛ الریاض النضرة، 2/170، 217؛ المسند، احمد بن حنبل، 4/281؛ ذخائر العقبی، طبری، 68؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، 8/290؛ اعیان الشیعه، 1/290 به بعد؛ الغدیر، 2/43 به روایت از مرزبانی و ابن مردویه اصفهانی و ابونعیم اصفهانی و جلال الدین سیوطی و هشت محدث دیگر سنی و بیست و شش محدث شیعی)



:: برچسب‌ها: غدير , علي , حسان , ابوبكر , عمر , حج , رسول الله ,
:: بازدید از این مطلب : 182
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی


نخواهم گل که گل بی اعتبار است / تمام عمر گل فصل بهار است
تو را خواهم علی جان در دو عالم / که عطر تو همیشه ماندگار است


 


:: برچسب‌ها: گل , علی (ع) , عطر , عالم , ماندگار ,
:: بازدید از این مطلب : 146
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 آبان 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد