نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

به طور كلي عامل عدم توفيق نماز شب دو چيز است :
       1. عوامل جسمي ; گاهي خستگي زياد مغز و اعصاب و وضعيت مزاجي خواب را سنگين و طولاني مي كند. پرخوري در شب , خود علتي ديگر براي خواب طولاني و سنگين مي باشد. حضرت عيسي (علي نبينا و آله و عليه السلام ) خطاب به بني اسرائيل فرمود: »يا بني اسرائيل ! لا تكثروا الاكل فانه من اكثر الأكل اكثر النوم , و من اكثر النوم اقل الصلاه كتب من الغافلين ; اي بني اسرائيل ! خوردن خود را زياد نكنيد, زيرا هر كس بر خوردن خود بيفزايد, بر خوابيدن خود هم مي افزايد و هر كس كه بر خواب خود بيفزايد, از نماز كم مي گذارد (و در نتيجه) در زمره غافلان نوشته مي شود«, 

      غذاهايي هستند كه اگر تنها به آن ها اكتفا شود, خواب طولاني و سنگين را به دنبال دارد; مثل نان و ماست يا دوغ و... براي تعديل خواب و توفيق براي نماز شب , به تذكرات زير توجه كنيد: 
      الف . خواب قيلوله و قبل از ظهر - كه استحباب شرعي هم دارد - ترك نشود. اين خواب مختصر, ولي بسيار مفيد است . اگر قبل از ظهر ميسر نيست با فاصله اي بعد از ناهار انجام گيرد. اگر اصلا" خواب روز ميسر نيست , حداقل بايد دقايقي دراز كشيد.

       ب . كم خوري در شب : امام رضا(ع ) مي فرمايند: »من اراد ان يكون صالحا" خفيف الجسم ]و اللحم [ فليقلل من عشائر بالليل ; هر كس مي خواهد (بدني ) سالم و جسم و گوشتي سبك داشته باشد, بايد شام خود را كم كند«, (همان , ص 123, ر 635).

       بايد از افراط و تفريط در خوردن پرهيز شود. كم خوري غير از نخوردن يا بد خوردن است . ميزان كم خوري را رسول اكرم (ص ) چنين مي فرمايند: »كل وانت تشتهي , و امسك و انت تشتهي ; در حالي كه اشتها داري , بخور و در حالي كه (هنوز) اشتها داري , از خوردن دست بكش «, (همان , ر 633).

      ج . غذاي مناسب شب : كيفيت غذا جوري باشد كه اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست , دوغ , كشك و مانند آن استفاده نشود يا در كنار آن ها چند دانه خرما يا كشمش يا مويز و مانند آن تناول شود. هر كس بايد با توجه به مزاج خود, برنامه غذايي مناسبي براي خود داشته باشد. دقت كنيد غذاهايي قوت مي بخشد, چه غذاهايي رخوت و نسبت به چه غذاهايي حساسيت داريد. مثلا" خرما براي بعضي مزاج ها سازگار نيست , زيرا موجب جوش صورت و دمل مي شود.

       د. شام اول شب : هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزديك تر باشد و با وقت خواب فاصله داشته باشد, بهتر است.

       ه. زود خوابيدن : شب ها - مخصوصا" شب هاي كوتاه - بايد زودتر خوابيد به گونه اي كه حتي در شب هاي كوتاه حداقل بشود چهار ساعت مداوم خوابيد. بقيه خواب در وقت ديگر جبران مي شود. البته شب هاي بلند, هفت ساعت مداوم هم مي شود خوابيد.

      2. عوامل روحي:
       الف . گناه : اما باقر(ع ) مي فرمايند: »جا رجل الي اميرالمؤمنين (ع ) فقال : اني قد حرمت الصلاه بالليل , فقال : قد قيدتك ذنوبك ; مردي به محضر حضرت علي (ع ) آمد و پرسيد: من از نماز شب محروم شده ام . حضرت فرمود: گناهانت تو را مقيد كرده است .«, (همان , ج 5, ص 421, ر 10465). اين درباره بسياري از مردم صادق است.

       ب . عجب : گاهي عجب ناشي از عبادت و نماز شب , خود عاملي است كه انسان را از نماز شب محروم مي دارد. براي جلوگيري از اين عجب , خداوند تعالي از روي لطف , بنده خود را در خواب مي دارد. البته اين بسيار كم اتفاق مي افتد و براي كساني است كه غالبا" توفيق نماز شب را دارند.

       ج . ضعف اراده : نماز شب اراده و عزم مي خواهد. خواستن تنها كافي نيست , بايد با تصميم جدي خوابيد. ضعف اراده از مهم ترين عوامل محروم ماندن از نماز شب و سحرخيزي مي باشد. بايد با اين ضعف و سستي اراده مبارزه كرد. امام علي (ع )مي فرمايند: »ضادوا التواني بالعزم ; به وسيله عزم , با سستي مبارزه كنيد«, (همان , ج 6, ص 305, ر 12624).

      تفكر در اهميت نماز شب و خواندن دعاهاي قبل از خواب , براي تقويت اراده و عزم مفيدند. در هر صورت , اگر گاهي موفق به نماز شب نشديد, قضاي آن را به جا آوريد. نماز شب بايد از كم شروع شود, با حذف مستحبات طولاني آن , مي شود همه آن را در ده دقيقه خواند; ولي اگر حال خوشي دست داد, طولاني كردن آن به اندازه كشش حال , اشكالي ندارد. 

      در آخر سفارش اكيد مي شود كه فقط با عمل به اين راهكارها و عزم جزم و اراده محكم مي توان هر شب به نماز شب موفق شد. سعي كنيد بدون كوك كردن ساعت بيدار شويد. عادت به نماز شب و سحرخيز, ممكن است حداقل دو سال طول بكشد; بنابراين از افت و خيزها بيدار شدن ها و بيدار نشدن ها, سستي و سردي به خود راه ندهيد.


  منبع:www.pasokhgoo.ir    
           

 

 



:: برچسب‌ها: خوردن , نمازشب , اراده , ضعف , غذا , عیسی (ع) , عجب , جسم , روح ,
:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 5 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

اباعبدالله (علیه السلام) در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت خودش را مشخص کرده که

-         من برای چه می جنگم،

-         چرا تسلیم نمی شوم،

-         چرا آمده ام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟

و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری بجای آنها گذاشته ایم که این شعارها نمی تواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند.

باید دید شعارهای حسین بن علی در روز عاشورا چیست؟ همین شعارها تبود که اسلام را زنده کرد، تشیع را زنده کرد و پایه دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کرد که چنانچه نهضت اباعبدالله نبود شاید هزار سال حکومت می کرد.

ما در روز عاشورا دو نوع شعار می بینیم:

1-    یک نوع شعارهایی است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگری نیست.

2-    ولی شعارهای دیگری است که علاوه بر معرف شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است.

اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا خوانده اند، خیلی مختلف است، با آهنگهای مختلف سروده شده که بعضی از آنها از خود اباعبدالله و بقیه از دیگران است و ایشان استشهاد کرده اند، مثل اشعار معروف «فروة بن مسیک» که سراپا حماسه است. یکی از اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا می خواند و آن را اشعار خودش قرار داده بود، این شعر بود:


ألموتُ أولی مِن رُکوبِ العارِ   وَالعَارُ أولی مِن دخولِ النّارِ

 (مقتل مقرّم/ص345)

نزد من، مرگ از ننگِ ذلّت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوب تر است.

مردم! نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رو گردان نیست؟ در چنین شرایطی، مومن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ترجیح بدهد

اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزّت، شعار شرافت. یعنی برای یک مسلمان واقعی مرگ همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن.

خطبه ای دارد اباعبدالله (علیه السلام) در روز عاشورا، در آن وقتی که از نظر ظاهر، همه امیدها قطع شده است و هر کسی باشد، خودش را می بازد. ولی این خطبه آنچنان شور و احساسات دارد که گویی آتش است که از دهان حسین (علیه السلام) بیرون می آید، اینقدر داغ است؛

 ألا و إنَّ الدََّعِیِّ بنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بینَ اثنتینِ بینَ السلَّةِ و الذِّلَّةِ، و هیهاتَ منَّا الذِّلَّةُ.
 

ابن زیاد از شمشیرش خون می چکید. پدر سفاکش بیست سال قبل آنچنان از مردم کوفه زهر چشم گرفته بود که تا مردم کوفه شنیدند پسر زیاد مامور کوفه شده است، خودبخود از ترس خزیدند به خانه های خودشان، می دانستند که چه خونخوارهایی هستند.

همینکه پسر زیاد ابن زیاد آمد به کوفه و امیر شد، به خاطر رعبی که پدرش در دل مردم کوفه ایجاد کرده بود، مردم از دور مسلم پراکنده شدند. اینقدر مرعوب اینها بودند.

اما امام حسین (علیه السلام) خطاب به مردم کوفه می فرماید:

ألا و إنَّ الدََّعِیِّ بنَ الدَّعِیِّ! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما قَد رَکَزَ بینَ اثنتینِ بینَ السلَّةِ و الذِّلَّةِ می دانید به من چه پیشنهاد می کند؟ می گوید: حسین! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر.

 به امیرتان بگویید که حسین می گوید:

هیهاتَ منَّا الذِّلَّةُ،

حسین تن به خواری بدهد؟ آیا او خیال کرده که من مثل او هستم؟

یأبَی اللهُ ذلِکَ لَنا و رسولُهُ و المومنونَ و حُجورٌ طابَت و طَهُرَت،
خدا می خواهد حسین چنین باشد. شما مگر نمیدانید، آن نا مرد مگر نمی داند من در چه دامنی بزرگ شده ام؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شده ام، روی دامن علیّ مرتضی، من از سینه فاطمه (س) شیر خورده ام. آیا چنین کسی تن به ذلت و اسارت مثل پسر زیاد می دهد؟ هیهاتَ منَّا الذِّلَّةُ، ما کجا و تن به خواری دادن کجا؟!

شعارهایی که در سینه زنی ها و نوحه سرایی ها می دهید، شعارهای حسینی باشد. شعارهایی از این نمونه:

فریاد می کند:

ألا تَرَونَ أنَّ الحقَّ لایُعملُ بِهِ، و أنَّ الباطلَ لایُتَناهی عنهُ لِیرغَبِ المومنُ

فی لقاء اللهِ مُحِقاً؛
 

مردم! نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رو گردان نیست؟ در چنین شرایطی، مومن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ترجیح بدهد.

و یا :

لا أری الموتَ إلاّ سعادةً، و الحیاةَ مع الظالمینَ إلاّ بَرَماً؛
 

من مرگ را جز خوشبختی نمی بینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی نمی بینم.

شعارهای حسین (علیه السلام) شعارهای مُحیی بود: یا أیّها الّذینَ آمنوا استَجیبوا لِلّهِ و للرَّسول إذا دعاکم لِما یُحییکُم.اباعبدالله (علیه السلام) یک مصلح است. این تعبیر برای خودش است:

إنّی لَم أخرَج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداَ و لا ظُلماً و إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فی أمّةِ جدّی، أریدُ أن آمُرَ بالمعروفِ و أنهی عن المنکرِ و أسیرَ بسیرةِ جدّی و أبی.
 

این را حضرت در نامه ای بعنوان وصیت نامه به برادرشان محمدبن حنفیه که مریض بود و قدرت اینکه در رکاب حضرت باشد را نداشت نوشتند و به او سپردند. برای اینکه دنیا از ماهیت نهضت او آگاه شود:

مردم دنیا! من مثل خیلی ها نیستم که قیامم، انقلابم  برای رسیدن به ملک و مال و ثروت باشد. (این نامه را در مدینه نوشت): قیام من، قیام مصلحانه است. من یک مصلح در امت جدم هستم. قصدم امر به معروف و نهی از منکر است. قصدم این است که سیرت رسول خدا، روش علیّ مرتضی را زنده کنم.
شعارهای اباعبدالله (علیه السلام) شعار احیای اسلام است؛ این که

-         چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص داده اند؟

-         چرا حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کنند؟

-         چرا مردم را دو دسته کرده اند؟

-         مردمی که فقیر و دردمندند و مردمی که از پرخوری نمی توانند از جایشان بلند شوند؟

در بین راه در حضور هزار نفر لشگریان حرّ آن خطبه معروف را خواند که طی آن حدیث پیغمبر را روایت کرد، گفت پیغمبر چنین فرموده است که اگر زمانی پیش بیاید که اوضاع چنین بشود، که حلال خدا حرام و حرام خدا حلال بشود، اگر مسلمان آگاهی اینها را بداند و سکوت کند، حق است بر خدا که چنین مسلمانی را همان جایی ببرد که ستمکاران را می برد. بنابراین من احساس وظیفه می کنم:

ألا و إنّی أحقُّ من غیرٍ،

در چنین شرایطی من از همه سزاوارترم.

شعارهای ما در مجالس تکیه ها و در دسته ها باید محیی باشد، نه مخدّر؛ باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده که در این صورت نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین (علیه السلام) دور می کند. اشک ریختن برای اباعبدالله (علیه السلام) خیلی اجر دارد اما به شرط آنکه حسین آنچان که هست در دل ما وارد شود:

اگر در دلی ایمان باشد، نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد، چون حسین مجسمه ای است از ایمان

إنَّ لِلحُسَینِ مَحَبَّةً مکنونةً فی قلوبِ المومنین،

اگر در دلی ایمان باشد، نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد، چون حسین مجسمه ای است از ایمان.

اباعبدالله (علیه السلام) گاهی شعار معرفی خودش را می داد:


أنا الحُسَینُ بنُ علی    آلَیتُ أن لا أنثَنی

أَحمی عِیالاتِ أبی      أمضی عَلی دینِ النَّبی

(مقتل مقرّم/ ص345)

شعارهای ایشان با آهنگهای مختلف است. وقتی که در میدان جنگ تنها می ایستاد، شعارهای بلند می داد، شعاری را می خواند که با وزن طولانی بود:

أنا بنُ علیِّ الطُّهرِ مِن آلِ هاشمٍ      کَفانی بِهذا مَفخراً حینَ أفخَرُ   منتهی

الامال/ج1ص282)

اما وقتی حمله می کرد شعارهای حمله ای می داد مثل:

ألموتُ أولی مِن رُکوبِ العارِ

اگر از ما بپرسندشما در روز عاشورا که حسین حسین می کنید و بر سر خودتان می زنید چه می خواهید بگویید؟ باید بگوییم:

 

یا أیّها الّذینَ آمنوا استَجیبوا لِلّهِ و للرَّسول إذا دعاکم لِما یُحییکُم.

باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست، در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شستشو بکنیم، تجدید حیات بکنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق بکنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم.

این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه بکنیم بعد در مجلسی شرکت بکنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. گناه آنوقت بخشیده می شود که روح ما پیوند بخورد با روح حسین بن علی. و علامت بخشیده شدنش هم این است که دومرتبه سراغ آن گناه نمی رویم. انشاالله که خداوند همه ما را حسینی واقعی و آشنا به روح نهضت حسینی قرار دهد.

منبع: کتاب حماسه حسینی ، ج دوم، استاد مرتضی مطهری





 


 
 
 

 


:: برچسب‌ها: حماسه , حسین , حرّ , قیام , شعار , ذلّت , نهضت , اباعبدالله حسین(ع) , امربه معروف ,
:: بازدید از این مطلب : 172
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

شب عاشورا

۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، ۵۰ بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.

۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(ع)

۳ـ دعا و نیایش.

روز عاشورا

۱ـ عزاداری بر امام حسین(ع) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(ع) نقل شده است:

هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد.

۲ـ زیارت امام حسین(ع)

۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود.

۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(ع)

۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.

۶ـ خواندن زیارت عاشورا.

۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(ع).»

 



:: برچسب‌ها: شب , عاشورا , احیا’ , امام حسین(ع) , عزاداری , زیارت ,
:: بازدید از این مطلب : 153
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 



:: برچسب‌ها: وفا , عبدالله , دخیل , ابوالفضل , ,
:: بازدید از این مطلب : 1145
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 



:: برچسب‌ها: بین الحرمین , (السلام علیک یا اباعبدالله و رحمه الله و برکاته) , زوار , خاک , ,
:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)، و انحراف خلافت از مسیر اصلى اش، ارزش هاى اخلاقى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى رواج آن خون دل خورده بود، به تدریج کمرنگ شد و جاى خود را به بعضى از مفاسد زمان جاهلیّت داد.

بنى امیّه و بازماندگان دوران جاهلیّت آهسته آهسته پست هاى کلیدى را اشغال و صحابه پیامبر (صلى الله علیه وآله) را از صحنه خارج کردند. بیت المال به شکل ناعادلانه تقسیم شد.

امام على (علیه السلام)
در زمان حکومتش تلاش هاى فراوانى براى اصلاح امّت کرد، اما کوتاه بودن مدّت حاکمیّت آن حضرت اجازه تحقّق کامل آن را نداد. پس از شهادت آن حضرت، حاکم شورشى زمان على (علیه السلام) یعنى معاویه خلیفه مسلمین شد. او حتّى روشى را که ابوبکر و عمر جهت انتخاب خلیفه در پیش گرفته بودند رعایت نکرد، و در حقیقت با حرکتى شبیه کودتا حکومت را به دست گرفت. به منظور تقویت پایه هاى حکومت خویش پس از شهادت حضرت على (علیه السلام)به عراق رفت و صریحاً گفت: «من نیامده ام که شما را توصیه به نماز و روزه کنم، بلکه مى خواهم بر شما حکومت کنم. کسانى که با من مخالفت کنند جانشان در امان نخواهد بود!» (1) بدین منظور به تدریج عناصر فاسد از بنى امیّه را که قلباً به اسلام ایمان نیاورده بودند، بر سر کار آورد و از سوى دیگر، شروع به خریدن طرفدارهاى ضعیف الایمان على (علیه السلام) با اموال بیت المال کرد.اطرافیان او از غارتگرى ابا نداشتند.

در تمام تواریخ و در نهج البلاغه، خطبه 27 آمده است که گروهى جنایتکار از شامیان وارد شهرهاى عراق شده، و غافلگیرانه به مردم حمله کرده، و آن ها را کشته، و اموالشان را به غارت مى بردند، تا در عقیده خود متزلزل گشته و از على و اولاد آن حضرت دست بردارند. نتیجه اینکه بنى امیّه در یک حرکت قهقرایى مسایل عصر جاهلیّت را زنده کردند.با مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصتم هجرى قمرى، فرزندش یزید خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هیچ ضابطه اى در اختیار گرفت، فساد و فحشا و ظلم در عصر یزید به مراتب بدتر از عصر پدرش فراگیر شد، و تمام شهرهاى اسلامى حتى مدینه منوّره را فرا گرفت. و البتّه این طبیعى بود، چرا که مردم پیرو زمامداران و سردمداران خود هستند «اَلنّاسُ عَلَى دِینِ مُلُوکِهِم» (2) وقتى رییس حکومت شراب خوار، قمارباز، میمون باز، سگ باز و خلاصه آلوده به انواع گناهان باشد (3) جامعه نیز دچار فساد اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى مى شود.

در مورد ظلم ها و جنایت هاى یزید همین بس که وقتى رییس گروه تحقیق اعزامى از مدینه به شام مى رود و پس از تحقیق به مدینه باز مى گردد، در گزارش خود به مردم مدینه مى گوید: «به خدا قسم ما در حالى از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم که (بر اثر گناهان فراوان وى) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد. او مردى است که با مادران و دختران و خواهران نیز زنا مى کند، وى شراب مى نوشد و نماز نمى خواند!». (4)

امام حسین (علیه السلام) به قصد اصلاح مفاسدى که در طول این مدّت و پس از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله) در جامعه رخ داده بود دست ردّ بر سینه یزید براى بیعت با او زد، و تصمیم گرفت با بازگرداندن نظمِ سابق به زندگى فردى و اجتماعى مردم، خاطرات وسنّت هاى دوران حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) را زنده کند. آرى امام حسین (علیه السلام) به منظور اصلاح امّت جدّش و جامعه اسلامى قیام کرد. اگر امام حسین (علیه السلام)دست به این کار بزرگ نمى زد به یقین امروز خبرى از اسلام نبود، یا اگر بود قابل توجّه نبود. درست است که آن حضرت در این راه شربت شهادت نوشید، ولى جامعه اسلامى را تکان داد و به این هدف نزدیک ساخت.پیروان و عاشقان مکتب آن حضرت، زمانى مى توانند ادّعاى عشق و پیروى راستین کنند که به مفاسد موجود عصر و زمان خود بیندیشند، و آنچه در توان دارند براى مبارزه با آن به کار گیرند. و به یقین آن حجم عظیم عزاداران هرگاه تصمیمى منطقى و حساب شده و مدبّرانه براى برخورد با مفاسد و سوق جامعه به سوى اصلاح بگیرند موفّق خواهند شد. (5)

منابع:
(1) .مرحوم شیخ مفید در ص 355 کتابش، (ارشاد) سخنان معاویه را چنین نقل کرده است: «به خدا سوگند من براى این با شما نجنگیدم که نماز بگذارید و روزه بگیرید و حج بجا آورید و زکات دهید! این امور را خودتان انجام مى دهید! هدف من از پیکار با شما این بود که بر شما حکومت کنم (و به قدرت دست یابم). (عاشورا، ص 162)
(2) . این جمله همان طور که در تذکرة الموضوعات ص 183، و کشف الخفاء، ج 2، ص 311 آمده حدیث نیست.
(3) . ابن کثیر مورّخ و دانشمند متعصّب و معروف اهل سنّت مى گوید: «یزید به نوازندگى، شرابخوارى، خوانندگى، شکار (تفریحى)، به خدمت گرفتن غلامان و کنیزان خنیاگر، سگ بازى، و به جان هم انداختن قوچ ها، چهارپایان و بوزینه ها شهرت داشت. هر روز صبحگاهان مست و مى زده بر مى خواست. او بوزینه اى را بر پشت اسب زین شده اى سوار مى کرد و مى گرداند و بر بوزینه و غلامان کلاه هاى زرین مى پوشاند، و هنگامى که بوزینه اش مُرد بر او اندوهگین شد. (عاشورا، ص 219)
(4) . المنتظم، ج 4، ص 179 (حوادث سال 63 هـ . ق) به نقل از عاشورا، ص 217 .
(5) . اهداف قیام حسینی، ص 29.


 



:: برچسب‌ها: قیام , الگو , کودتا , عراق , معاویه , علی (ع) , یزید , بیعت ,
:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

بسم الله الرحمن الرحیم



کهیعص

تربت حضرت سيد الشّهداء بر اساس روايات موثّق آثار فراوانى دارد، از آن جمله :
1 - طبق روايات رسيده
سجده كردن بر تربت حضرت حسين عليه السلام موجب قبولى نماز است ،
كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
السُّجُودُ عَلى تُربَة الحُسين عليه السلام يَخرِقُ الحُجبُ السَّبعة .
سجده كردن بر تربت امام حسين عليه السلام
هفت حجاب را از (منع قبولى آن ) نماز بر مى دارد.

2 - ذكر با تسبيح تربت سيّدالشّهداء
براى هر ذكر چهل حسنه در نامه اعمال مى نويسند،
و حتّى بدون ذكر،
تسبيح را در دست چرخاندن هر يك بيست حسنه دارد.
3 - هر گاه كام نوزاد را با تربت سيّد الشّهداء باز كنند
مانند اكسيرى كه مس ‍ را به طلا مبدل ميسازد و
وجود نوزاد را از هر پليدى دور نموده و
محبّت اهل بيت رسول خدا(ص ) را در دل او مى كارد.
4 - بر لحد يعنى قبر هر ميّتى كه تربت كربلا باشد
از عذاب قبر رهانيده ميشود.
5 - تربت كربلا بر هر درد بى درمانى شفا بخش مى باشد
كما اينكه بسيار تجربه شده است و در كتب مختلف ذكر گرديده است .
6 - خاك مقتل حسين بن على عليه السلام حصن ،
يعنى حصار مى باشد از هر آفات و هر گزندى ،
و هر كس آن را با خود حمل نمايد، محفوظ خواهد ماند.
7 - آرام بخش تلاطم موّاج درياهاست يعنى هرگاه دريا به تلاطم آيد،
و چاره از همه جا قطع گردد و كمى تربت كربلا بر آن بپاشند دريا آرام ميگيرد.
8 - تربت مظلوم كربلا تحفه حوريان بهشت است
آن گاه كه در روز قيامت ماه و خورشيدى نيست تا نور افشانى كند
و ظلمات محشر همه جا را فرا مى گيرد،
به دستور خداوند خاك كربلا كه
تربت سيّدالشّهداء عليه السلام مى باشد
برداشته شده و در بالاى بهشت قرار داده مى شود
و نور عظيمى از تربت آن حضرت همه جا را روشن مى كند
و همه ديدگان را خيره مى سازد
كما اينكه خورشيد چشم انسان را مى زند
 و كسى نمى تواند مستقيم به آن نگاه كند.


منبع : كشكول النور ج 1 ص 186.
 


:: برچسب‌ها: ذکر , تربت , سیدالشّهداء , کربلا , دریا , شفا , عذاب قبر , سجده ,
:: بازدید از این مطلب : 230
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 27 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

ذکر < یا غافر > را هرکه از روی اخلاص و با ایمان بگوید،

به تدریج به مقام علم الیقین نائل می شود؛

و اگر در صلاحیت او باشد ،

با ذکر < یا غفور> به مرتبه عین الیقین رسد.؛

و با ذکر  < یا غفّار > به اوج حق الیقینی می رسد.

البته باید تمام شرایط ترقی و صعود روحانی در او جمع باشد.

 

 

منبع:علوی،سیدمصطفی،گلباغ لاله ها،ص 523



:: برچسب‌ها: غافر , حق الیقین , علم , یقین , صلاحیت , اخلاص , ایمان , صعود ,
:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 26 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی

 
رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) در اواخر سال دهم هجری که دوران غزوات سپری شده و اکثر قبایل عرب به اسلام گرائیده بودند عازم حج گردید.

این تنها حج او بعد از هجرت به مدینه بود ـ فریضه حج در سال نهم هجری واجب گردید ـ از این رو آن را حَجة الاسلام و حَجة الوداع نامیدند. به علاوه چون به امر الهی ولایت علی (عليه السلام) را ابلاغ و در نتیجه دین را کامل و نعمت را تمام فرمود آن را حَجة الوداع و حَجة الکمال و حَجة التمام نيز گفته¬اند. در این سفر زوجات و اهل بیت پیامبر (صل الله عليه و آله وسلّم) و شخصيتهاي برجسته مهاجرین و انصار و تعداد بسیاری از اهالی مدینه و حومه آن همراه بودند . رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) در مدینه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذی‏قعده بعد از نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه بیرون مدینه منتقل گردید. چون امر شده بود که هر کس بتواند باید که در این سفر همراه باشد با آن که بیماری حصبه (یا آبله) در منطقه مدینه شیوع داشت و عده‏ای بیمار بودند دهها هزار نفر همراه رسول الله(صل الله عليه و آله وسلّم) عزیمت کردند. تعدادی نيز بین مدینه و مکه پيوستند مانند عشایر سر راه و آنان که همراه امیرالمؤمنین علی (عليه السلام) و ابوموسی اشعری از یمن باز می‏گشتند . از مدينه تا مکه ده روز و به قولی هشت روز طول کشید و رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) بعد از عبور از منزلگاههاي یلملم، سیاله، عرق الظبیه، روحاء، منصرف، متعشی، اثابه، عرج، سقیاء، ابواء، جحفه، قدید، غمیم، مر الظهران و سرف روز یکشنبه چهارم یا سه‏شنبه ششم ذیحجه وارد مکه گردید و مناسک حج را به شرحی که در کتب سیره مسطور است به جای آورد.

 منبع:(طبقات الکبیر، ابن سعد، 3/255؛ امتاع الاسماع، مقریزی، 4/510؛ الغدیر، امینی، 1/9؛ سیره ابن هشام، 2/601؛ السیرة الحلبیة، حلبی، 3/283؛ درر الفوائد، جزایری، 73)

*خطبه غدیر:

در راه بازگشت به مدینه (روز 18 ذیحجه سال دهم هجرت) وقتی رسول خدا(صل الله عليه و آله وسلّم) به منزل غدیر خم رسید فرشته خدای بر او نازل گشت و این آیه را در شأن امیرالمؤمنین علی (عليه السلام) ابلاغ نمود: "یا ایّها الرسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ الیکَ مِن رَبِّکَ و اِن لَم تَفعَل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس..." (مائده، 67) یعنی:" ای پیامبر فرستاده، برسان آن چه فرو فرستاده شده است به تو از خدای تو اگر نرسانی چنان است که هیچ یک از پیغامهای خدا را نرسانیده باشی. خدا ترا از مردمان نگاه می‏دارد..."

رسول خدا برای اجرای امر الهی دستور داد حاجیانی را که از پیش رفته بودند و آنان که هنوز حرکت نکرده بودند توقف کنند سپس فرمود در محل غدیر خم، محوطه‏ای را که پنج درخت سمره (خارین) در اطراف آن بود از خس و خاشاک ستردند و روی درختها سایبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذی حجة رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم)، نماز ظهر را پیشاپیش مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب به قدری سوزنده بود که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا می‏افکندند و قسمتی را روی سر می‏کشیدند. بعد از نماز بر منبری از جهاز شتران که در وسط جمعیت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطی در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بیت ایراد نمود.( متن کامل این خطبه را سپهر در ناسخ التواریخ (1/495) نقل کرده است.) در پایان خطبه، رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) بازوی علی (عليه السلام) را گرفته برافراشت به طوری که زیر بغل هر دو پیدا شد. آن گاه فرمود: ایها الناس مَن أولی الناس بالمؤمنین مِن انفسهم؟ ای مردم چه کسی از جان مردمان به ایشان از خودشان ، سزاوارتر است؟ همه گفتند : خدای و رسول او بهتر می‏دانند. پیغمبر فرمود: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا أولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلیٌّ مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحِبَّ مَن أحَبَّه و أبغِض مَن أبغَضَهُ و انصُر مَن نَصَرَهُ و اخذُل مَن خَذَلَهُ و أدِرِ الحقَّ مَعَهُ حیثُ دار. ألا فیبلغ الشاهدُ الغائبَ»
یعنی: "خداوند مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان سزاوارترم . هر که را من مولی و سرورم پس علی  نیز مولی و سرور او است (این سخن را سه بار و به نقل امام احمد حنبل چهار بار تکرار فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد. و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می‏گردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند.

منابع:(اسباب النزول، واحدی، 150؛ فضائل الخمسة، فیروزآبادی، 1/388؛ تفسیر کشف الاسرار، میبدی، 3/181؛ و عموم تفاسیر شیعه مانند تفسیر ابوالفتوح و مجمع البیان، وافی، مجمع الزوائد، هیثمی، 9/156؛ ثمار القلوب، ثعالبی، 511)

به محض این که خطبه و ابلاغ رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) به پایان رسید هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه نازل گشت: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ...» یعنی: امروز دین شما را برای شما به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما به غايت رساندم و از این که اسلام دین شما است خشنود گشتم (مائده، 3) . رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) پس از نزول این آيه فرمود: «اللهُ اکبرُ علَی إکمال الدین و إتمام النعمة و رضی الربِّ برسالتی و الولایةِ لِعلیٍّ بَعدی» يعني:"بزرگتر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است." سپس خيمه¬ي ویژه‏ای برافراشتند و به امر رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) مردان و زنان، از جمله زنان رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) در محضر او با علی بیعت کردند. بعد از این مراسم پيامبر(صل الله عليه و آله وسلّم) با دست خود عمامه‏ای بر سر علی نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب کرد. این تکریم را که در موارد استثنائی و هنگام انتصاب به إمارت انجام می‏شد «تتویج» یا تاجگذاری می‏گفتند. بعد از این مراسم، بزرگان صحابه براي تهنیت نزد علی (عليه السلام) آمدند. پيش از همه ابوبکر و عمر بودند که گفتند: «هنیئا لک (به قولی بخ بخ لک) یا ابن ابی طالب، اصحبت مولی کل مؤمن و مومنة» گوارا باد ترا ای پسر ابوطالب. بَه بَه که صبح و شام می‏کنی در حالی که مولای همه مردان و زنان با ایمان شده‏ای.

منابع :(البدايةوالنهاية(تا ليف ابن کثير دمشقي سني) ج‏7 ص348 و 349) آنان علي((عليه السلام)) را در آن روز با لقب امير المومنين خطاب کردند.(الإرشاد ج1ص48 و الأمالي‏للمفيد ص18 و بشارةالمصطفى ص185 و التحصين‏لابن‏طاوس ص574 و تقريب‏المعارف ص142 و الصراط¬المستقيم ج2 ص53 و المناقب ص3 ج53 و اليقين ص 107 و 204 و 285 و 309 و 316 و 453 و إرشادالقلوب ج2 ص325)

ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اکنون پیمان تو بر گردن همه واجب گردید. بعدها علی (عليه السلام)همين موضوع را به رخ آنها مي کشيد که آيا شما نبوديد که در روز غدير چنين و چنان گفتيد؟! حال چه شده که شيوه اي ديگر در پيش گرفته ايد؟!

منبع:(کتاب سليم بن قيس(قرن اول هجري) ج2 ص894 و 583)

حسان بن ثابت شاعر خاص رسول الله (صل الله عليه و آله وسلّم) نیز قصیده‏ای در تهنیت مراسم غدیر از جایگاهی رفیع با صدای بلند انشاء نمود که مورد تحسین و استقبال آن حضرت واقع شد. شش بیت ذیل از آن قصیده است:
ینادیهم یومَ الغدیر نبیُّهم بِخمٍّ و اسمع بالنبی منادیا
فقال: «فمَن مولاکم و نبیکم؟ فقالوا: و لم یُبدوا هناک تعامیا
إلهُک مولانا و انتَ نبیُّنا و لم تَلقَ مِنّا فی الولایة عاصیا
فقال له: «قُم یا علیُّ فإنَّنی رضیتُکَ مِن بعدی إماماً و هادیا
فمن کنتُ مولاه فهذا ولیُّه فکُونوا لَهُ أتباعَ صِدقٍ موالیا
هناک دعا اللهمَّ والِ ولیَّهُ و کُن للذی عادی علیّاً معادیا

ترجمه شعر : پیامبر روز غدیر با صدای بلند ایشان را مخاطب ساخت ندای پیامبر را باید با گوش جان شنید گفت: مولی و پیامبر شما کیست؟ آنان ابهامی در سخن اظهار ننمودند و گفتند: خدایِ تو مولای ماست و تو پیامبر مایی و هیچ یک از ما را نسبت به خود نافرمان نخواهی دید پس بدو گفت: برخیز ای علی  که من بعد از خود ترا براي هدايت و امامت پسندیدم. هر که را من مولی و سرورم این علی  نیز ولیّ او است و همه باید پیرو راستین و دوستدار و طرفدار او باشید آنگاه دعا کرد و گفت: خدایا طرفدارِ یاران علی باش و هر کس با علی  دشمنی کند تو دشمن او باش

منابع:( فیض القدیر، 6/217؛ کنزالعمال، 8/60؛ الریاض النضرة، 2/170، 217؛ المسند، احمد بن حنبل، 4/281؛ ذخائر العقبی، طبری، 68؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، 8/290؛ اعیان الشیعه، 1/290 به بعد؛ الغدیر، 2/43 به روایت از مرزبانی و ابن مردویه اصفهانی و ابونعیم اصفهانی و جلال الدین سیوطی و هشت محدث دیگر سنی و بیست و شش محدث شیعی)



:: برچسب‌ها: غدير , علي , حسان , ابوبكر , عمر , حج , رسول الله ,
:: بازدید از این مطلب : 182
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا طائبی


نخواهم گل که گل بی اعتبار است / تمام عمر گل فصل بهار است
تو را خواهم علی جان در دو عالم / که عطر تو همیشه ماندگار است


 


:: برچسب‌ها: گل , علی (ع) , عطر , عالم , ماندگار ,
:: بازدید از این مطلب : 146
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 آبان 1391 | نظرات ()